عدم تعادل میان عرضه و تقاضا


شاید یکی از معدود چیزهایی که همه اقتصاددانان با آن موافق هستند اینست که قیمت را عرضه و تقاضا معین می کند. اغلب این مفهوم را با منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند؛ منحنی عرضه رابطه میان قیمت و میزان عرضه کالا را نشان می دهد و منحنی تقاضا به رابطه میان قیمت کالا و میزان تقاضا برای آن اشاره دارد. اینها ابزارهایی پایه ای اند که دانشجویان اقتصاد از همان آغاز با آنها آشنا می شوند.

عرضه و تقاضا در بورس

عرضه و تقاضا از مسائل بنیادی علم اقتصاد است که درک آن به ما کمک خواهد کرد تا با ما بقی مفاهیم اقتصادی و مالی آشنا شویم. و اگر این دو مفهوم پایه ای را به خوبی متوجه نشویم از درک سایر مفاهیم اقتصادی عاجز خواهیم ماند. این دو مفهوم اساسی دلیل اصلی تغییرات قیمت در تمامی بازار ها هستند. شناخت و تسلط بر عرضه و تقاضا جاری در بازار ها به ما در پیش عدم تعادل میان عرضه و تقاضا بینی آینده ی قیمت آن دارایی مالی کمک زیادی می کند.

تقاضا (Demand)

فرض کنید شما 100 هزار تومان پول در اختیار دارید و قیمت هر خودکار 5 هزار تومان باشد. در این صورت شما توان خرید 20 خودکار را خواهید داشت. اگر قیمت 10 هزار تومان شود توان خرید شما به 10 خودکار کاهش خواهد یافت. حال فرض کنید قیمت خودکار همان 5 هزار تومان اما این دفعه شما 200 هزار تومان پول دارید؛ این دفعه توان خرید شما به 40 خودکار افزایش خواهد یافت.

تقاضا در علم اقتصاد

تقاضا در علم اقتصاد تعریف مشخصی دارد. اگر بخواهیم ساده آن را بیان کنیم؛ تقاضا، مقداری از یک کالا یا خدمت خاص است که در بازار مورد خریداری می گیرد. قیمت عامل اصلی تغییر تقاضاست. قیمت و تقاضا رابطه ی عکس با یکدیگر دارند؛ هرگاه قیمت افزایش یابد تقاضا برای آن دارایی کاهش خواهد داشت(با فرض ثبات سایر عوامل). این مفهوم را اقتصاد دانان در نموداری ساده به نام نمودار تقاضا ترسیم کرده اند:

عوامل مؤثر بر تقاضا

در مثالی که ابتدای بحث تقاضا برای خرید خودکار آوردیم ؛ قیمت کالا و درآمد دو عامل تاثیر گذار بسیار مهم بر تقاضا هستند. قیمت عامل بازدارنده ای است که با افزایش خود تقاضا را کاهش می داد. هم چنین درآمد بیشتر، توان خرید ما را بالاتر می برد تقاضا افزایش می یافت(با فرض ثبات سایر عوامل).

فارغ از درآمد و قیمت آن کالا عوامل دیگری نیز بر تقاضا تاثیر خواهند گذشت؛ عدم تعادل میان عرضه و تقاضا اولویت خریدار، مسائل فرهنگی و اجتماعی، آداب و رسوم ،انتظارات خریدار از آینده ی قیمت، فراوانی یا کمیابی آن کالا و. از جمله ی این عوامل خواهند بود.

عرضه (Supply)

تولید کنندگان، فروشندگان و مشاغل خدماتی عمده ی عرضه کنندگان بازار ها هستند. منفعت این گروه در گرو فروش بیشتر است. حال اگر قیمت پائین باشد عرضه ی آن محصول یا ارائه ی آن خدمت برای آن گروه ها به صرفه نخواهد بود و میل آنها برای فروش کاهش خواهد یافت.

عرضه در علم اقتصاد

عرضه را در اقتصاد این گونه تعریف کرده اند؛ مقداری از یک کالا یا خدمات است که تولیدکنندگان یا خدمات دهندگان ، در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند. همانطور که قیمت عامل اصلی تغییر تقاضا بود عامل اصلی تغییر عرضه نیز هست. با افزایش قیمت یک دارایی تامین کنندگان، تولید کنندگان، خدمات دهندگان و همه ی گروه هایی که عرضه کننده محصوب می شوند، منفعت بیشتری از فعالیت خود خواهند داشت و عرضه آن دارایی بیشتر می شود. این مفهوم را اقتصاد دانان را در نموداری ساده به نام نمودار عرضه ترسیم کرده اند:

عوامل مؤثر بر عرضه:

توانایی مقدار تولید، هزینه های تولید، اندازه ی زنجیره تامین و دشواری های آن، دسترسی به مواد اولیه ، مسائل مرتبط با رقابت با سایر تولید کنندگان از عمده عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضا هستند.

تعادل (Equilibrium)

برای اینکه بازار به تعادل و ثبات برسد بایست مقدار عرضه و تقاضا با یکدیگر برابر باشد. این تعادل مادامی که محرکی برای تغییر رفتار مصرف کننده و تولید کننده وجود نداشته باشد پایدار خواهد ماند.

در نگاه اقتصاد دانان نقطه ی تعادل ، نقطه ی تلاقی نمودار عرضه و منحنی تقاضا ست. هرگاه این دو نمودار یکدیگر را قطع کنند تعادل برقرار شده است. آن قیمتی را که تعادل در آن برقرار شده را قیمت تعادلی می نامند.

عرضه و تقاضا در بورس

در بازار های مالی نیز همانند سایر بازارها مکانیزم عرضه و تقاضا جاری است. شاید در سایر بازارها به راحتی نتوان به میزان عرضه و تقاضا پی برد یا مقدار دقیق آن را اندازه گرفت اما در بازار هایی مالی همچون بازار بورس سهام به دلیل پیشرفته بودن معاملات و شفافیت بالااین مشکل را نداریم شما به راحتی با نگاه کردن به تابلو معاملات متوجه شدت عرضه وتقاضا خواهید شد.

نحوه نمایش عرضه و تقاضا بر تابلو معاملات

جدول سفارش های خرید و فروش به خوبی این عرضه و تقاضا و به تعادل رسیدن آنها را به خوبی نمایش می دهد. در هر ردیف تعداد سفارش ها، حجم سفارش ها و قیمت سفارش ها برای خریداران و فروشندگان مشخص شده است.

اگر به دقت این جدول نگاه کنید متوجه می شوید که مجموع حجم سفارش های خریداران از مجموع حجم سفارش های فروشندگان بیشتر است. این بدان معناست که در آن لحظه غلبه ی تقاضا را شاهد هستیم. این جدول عرصه ی تقابل همیشگی عرضه و تقاضا ست و قیمت را با غلبه ی هریک بر دیگری عدم تعادل میان عرضه و تقاضا جابجا می کند.

رابطه عرضه و تقاضا در بورس

طبیعتاً اگر قرار باشد عرضه ای بر تقاضا چیره شود. حجم سفارشات در سمت فروشندگان بیشتر خواهد شد. رقابت میان فروشندگان شکل می گیرد از آنجا که در فروش تقدم انجام سفارش با قیمت سفارش پائین تر هست، فروشندگان برای پیروزی در این رقابتی که میان خودشان آغاز کرده اند، قیمت خود را رفته رفته پائین تر می آورند. این نزول قیمت تا زمانی که عرضا بر تقاضا غلبه داشته باشد ادامه خواهد داشت.

در سمت مخالف هم وضع به همین صورت است. هنگامی که ولع تقاضا میان خریداران شدت یابد. حجم سفارشات خرید نسبت سفارشات فروش پیشی می گیرد. هنگام خرید اولویت انجام سفارش با خریداری است که قیمت بالاتری پیشنهاد کند. رقابت شکل گرفته میان خریداران آنها را به خرید در قیمت های بالاتر سوق می دهد تا جاییکه تعادل میان عرضه و تقاضا برقرار شود.

روانشناسی عرضه و تقاضا در بورس

روانشناسی عرضه و تقاضا در بورس، اساس دانش تحلیل عدم تعادل میان عرضه و تقاضا تکنیکال و تابلو خوانی در بورس است. در روانشناسی عرضه و تقاضا ما به دنبال یافتن سوگیری ها و جهت گیری های ذهنی خریداران و فروشندگان هستیم. این سو گیری ها و جهت گیری ها، روند های بازار را می سازند. یک روند صعودی ماهیت تقاضا دارد، مادامیکه خریدار به هر دلیلی (تحلیل بنیادی، تکنیکال، اخبار وحواشی و. ) معتقد باشه قیمت فعلی سهم همچنان ارزنده است کماکان به خرید خویش ادامه خواهد داد و روند صعودی تداوم خواهد داشت. در روند نزولی عکس همین قضیه حکم فرماست. تشخیص روند و شناسایی ادامه روند با ابزار هایی که در تحلیل تکنیکال و تابلو خوانی داریم میسر خواهد بود. مثال بارز آن، همین الگوهای ادامه دهنده و الگوهای بازگشتی است که به دفعات در نمودار های قیمتی مشاهده کرده ایم. فاکتور های تابلو سهم نیز مثل رصد ورود و خروج پول هوشمند ویا قدرت خریدار و فروشنده به ما در فهمیدن ذهنیت خریداران و فروشندگان کمک خواهند کرد.

عوامل تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا در بورس

بازار بورس یک بازار سرمایه گذاری است و سرمایه گذارانی که در این گونه بازارها فعالیت می کنند با هدف کسب سود وارد چنین بازار های پر ریسکی می شوند. به هر نحوی که این سرمایه گذاران در یابند دارایی مدنظرشان ارزشمند و پر بازده خواهد بود تقاضا را برای آن سهم بالا می برد و در طرف دیگر اگر حس کنند خرید یا نگه داری سهامی به صرفه نیست و بازدهی مطلوبی ندارد سرمایه گذاران را ترغیب به فروش یا عدم خرید آن دارایی می کند. گاهی این نتایج با دانش تحلیلی سرمایه گذاران یا مشاوران آنها در این زمینه به دست می یابد و گاهی هم اتفاقات و حواشی اطراف سهم آن نتایج را رقم می زند.

جمع بندی

عرضه و تقاضا محرک اصلی قیمت ها در بازارها هستند. اشراف و تسلط بر این موضوعات به ما در پیش‌بینی چشم‌انداز آینده قیمت‌ها کمک شایانی می‌کند. هر کجا بازار باشد فروشنده و خریدار وجود دارد و هرکجا فروشنده و خریدار باشد عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد و هنگامی‌که این دو به تعادل می رسند معامله به انجام خواهد رسید.

منحنی های عرضه و تقاضا را دور بریزید!

در این یادداشت که ترجمه ای (با اندکی دستکاری) از یکی از مقاله‌های موسسه میزس است، تلاش شده است تا دیدگاه کلی مکتب اتریش طرح شود. در اینجا پایه‌ای ترین ابزار اقتصاد متعارف به نقد کشیده و به برخی از پیش فرض های آن پرداخته می شود. این یادداشت نقطه آغاز خوبی برای آشنایی با مکتب اتریش است و خواندن آن به دلیل زبان ساده می تواند برای همه دانشجویان و علاقه‌مندان به اقتصاد سودمند باشد.

شاید یکی از معدود چیزهایی که همه اقتصاددانان با آن موافق هستند اینست که قیمت را عرضه و تقاضا معین می کند. اغلب این مفهوم را با منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند؛ منحنی عرضه رابطه میان قیمت و میزان عرضه کالا را نشان می دهد و منحنی تقاضا به رابطه میان قیمت کالا و میزان تقاضا برای آن اشاره دارد. اینها ابزارهایی پایه ای اند که دانشجویان اقتصاد از همان آغاز با آنها آشنا می شوند.

در منحنی های عرضه و تقاضا، “افزایش قیمت” یک کالا به “کاهش در میزان تقاضا” و همچنین “افزایش در میزان عرضه” آن می انجامد. از آن سو، “کاهش قیمت” کالا هم “افزایش در میزان تقاضا” و “کاهش در میزان عرضه” آن را در پی دارد. کوتاه سخن آنکه قانون عرضه با یک منحنی با شیب مثبت (رو به بالا) نشان داده می شود، در حالیکه قانون تقاضا با یک منحنی با شیب منفی (رو به پایین) به نمایش در می آید.

قیمت تعادلی نقطه ای است که این دو منحنی با هم برخورد می کنند. در این نقطه میزان عرضه با تقاضا برابر است، به بیان دیگر، در این قیمت تعادلی بازار “تصفیه” (clear) است.

نمودارها و واقعیت

در چارچوب رایج عرضه و تقاضا که در بالا اشاره شد، مصرف کننده و تولید کننده با قیمتی از پیش مشخص (given) روبه رو می شوند، یعنی در یک قیمت مشخص، مصرف کننده میزان معینی کالا را تقاضا می کند و از آن سو تولیدکننده هم میزان معینی را عرضه می کند. تقاضا در این چارچوب تنها به این معنی نیست که مصرف کننده در یک قیمت مشخص میزان خاصی کالا (برای مثال ۱۰ عدد سیب زمینی) می خرد، بلکه اینکه در هر یک از قیمت های ممکن، مصرف کننده چقدر کالا خواهد خرید نیز مشخص است. در مورد منحنی عرضه هم قضیه متفاوت نیست و تصویری کامل از میزان عرضه تولید کننده برای قیمت های مختلف فراهم می آید. در هر قیمتی مشخص است که تولیدکننده چقدر می فروشد و مصرف کننده چقدر می خرد.

در این چارچوب، مصرف کننده و تولیدکننده هیچکدام کاری به این ندارند که قیمت کالاها از کجا می آیند و منشاء شان کجاست. این قیمت ها از پیش مشخص اند و مصرف کننده و تولیدکننده تنها در برابر قیمت ها واکنش نشان می دهند. اما پرسش اصلی اینجاست چه کسی این قیمت ها را مشخص کرده است؟ قیمت ها از کجا آمده اند؟

دشواری کار هم همینجاست؛ قانون عرضه و تقاضا چنان که در اقتصاد متعارف روایت می شود چندان ربطی به واقعیت ندارد و چیزی جز برساخته ذهن اقتصاددانان نیست. ارقامی که منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند، از دنیا واقعی گرفته نشده اند، آن ها خیالی (imaginary) اند.

منحنی های عرضه و تقاضا بر این فرض استوارند که عدم تعادل میان عرضه و تقاضا اولویت های مصرف کننده و درآمد او و همچنین قیمت دیگر کالاها بدون تغییر باقی می مانند. اما در واقعیت، اولویت های مصرف کننده ثابت نیست و دیگر عوامل هم تغییر می کنند. ناگفته پیداست که با این وصف کسی نمی تواند این منحنی ها را در واقعیت مشاهده کند. میزس می گوید: “دانستن این نکته بسیار اهمیت دارد که ما به طور مشخص چیزی از شکل چنین منحنی هایی نمی دانیم و راهی برای تجربه آنها نداریم“. آنها تنها عدم تعادل میان عرضه و تقاضا مدل هایی بسیار ساده شده از واقعیت اند.

با این حال چندان غریب نیست که ببینیم بسیاری از اوقات بحث در مورد ویژگی های این منحنی های نادیده و پیامدهای آن برای سیاست های دولت میان اقتصاددانان بالا بگیرد. نمودارهای عرضه و تقاضا در تضاد با واقعیت کنش انسانی است: کنش انسانی آگاهانه و نیت مند است. اجازه دهید بیشتر توضیح دهیم؛ در این نمودارها هیچ نشانی از کارآفرین ها نیست، آنچه هست جابه جایی منحنی های عرضه و تقاضا در واکنش به عوامل مختلف است که سرانجام بعد از رسیدن به تعادل تازه قیمت را تعیین می کند. برای مثال، این نکته پذیرفته شده است که جابه جایی منحنی تقاضا به راست (بالا)، با فرض ثابت بودن عرضه، باعث افزایش قیمت کالا می شود. از آن سو، با فرض ثابت ماندن تقاضا، اگر منحنی عرضه به سمت چپ (پایین) جابه جا شود، هم قیمت افزایش می یابد. به زبان دیگر، انگار که این منحنی های عرضه و تقاضا با انسان ها و خواست آنها کاری ندارند، بلکه به صورت خودکار به عوامل گوناگون واکنش نشان می دهند و قیمت را تعیین می کنند.

این تصور که قیمت کالا از پیش مشخص است، این گمان را به وجود می آورد که قیمت انگار یکی از ویژگی های کالاست (یعنی، جزء “خود” کالا به شمار می آید، چنانکه در مورد ویژگی های فیزیکی آن می توان گفت). می دانیم که چنین چیزی در مورد قیمت کالا در معنای کلی نارواست. قیمت در یک دادوستد خاص مشخص می شود، دادوستدی که در یک زمان و یک مکان خاص رخ می دهد و نمی توان فارغ از آن عددی کلی را به نام قیمت گزارش کرد. لودویگ فون میزس می گوید:

قیمت بازار یک پدیده تاریخی واقعی است؛ نسبتی کمّی که دو فرد در یک زمان و مکان مشخص با یکدیگر میزان مشخصی از دو کالا را مبادله می کنند. این نسبت بستگی به شرایط خاص و انضمامی (concrete) آن مبادله دارد. در نهایت هم قیمت جز با داوری ارزشی افراد درگیر در مبادله معین نمی شود. قیمت ها از یک ساختار قیمت کلی [و کلان مانند منحنی های عرضه و تقاضا] یا از یک ساختار قیمتی مربوط به رده خاصی از کالاها یا خدمات به دست نمی آید. آنچه که ساختار قیمتی می نامیم چیزی جز یک مفهوم انتزاعی (abstract) نیست که از مجموعه ای از قیمت های انضمامی مشخص که افراد با آن سروکار داشته اند استخراج شده است. بازار قیمتی عمومی و عام برای زمین، خودرو یا دستمزد نیروی کار مشخص نمی کند، بلکه قیمت ها به صورت جزئی و خاص برای یک زمینِ مشخص، یک خودرو مشخص و دستمزدی مشخص برای عملکردی مشخص معین می شوند. [خطاست همه این قیمت های متفاوت، خاص و جزئی را در یک مفهوم عام و کلی به نام قیمت خلاصه کنیم و در نمودارها نشان دهیم].

ارزشی که فرد به کالا نسبت می دهد حاصل قضاوت ذهنی از واقعیت بیرونی است. افراد مطلوبیت و کارآمدی کالا را بر اساس نقش آن در بهبود زندگی و رفاهشان می سنجند. کارل منگر در این باره می نویسد:

ارزشی چیزی ذاتی در کالا نیست و نمی توان آن را یک ویژگی کالا به شمار آورد و البته چیزی مستقل هم نیست. ارزش قضاوتی است که انسان اقتصادی (economizing) درباره کالاهای در دسترسش بر اساس اهمیت آنها در حفظ زندگی و رفاه خود انجام می دهد. از این رو عدم تعادل میان عرضه و تقاضا ارزش را نباید بیرون از آگاهی انسان دنبال کرد. خطای بزرگی است که ارزش را در خودِ کالایی که برای انسان های اقتصادی ارزشمند است جستجو کنیم و روا نیست اقتصاد دانان چنان از ارزش سخن بگویند که گویی چیزی مستقل و واقعی است و آن را عینی تلقی کنند.

میزس هم به شکلی مشابه اظهار می دارد:

بی معناست که یک قیمت مشخص را چنان بینیم که گویی در خود چیزی مستقل است. قیمت در واقع بیانگر موضع و دیدگاهی است که انسان ها نسبت به چیزهای در دسترشان دارند و آن هم بسته به وضعیت کنونی آنها در مسیر تلاش شان برای آسان کردن دشواری هاست.

از این رو قیمت را همواره باید با در نظر داشتن دادوستد خاصی که در آن تعیین می شود بررسی کرد، از آنجا که هر دادوستد خاص است و شرایط ویژه خود را دارد، خطاست که همه این قیمت های متفاوت را با استفاده از ابزارهایی نظیر منحنی های عرضه و تقاضا تجمیع کنیم و همگن و همسان در نظر بگیریم.

قیمت ها چگونه تعیین می‌شوند؟

برخلاف دیدگاه اقتصاد متعارف، قیمت ها از پیش داده و معین نیستند، بلکه باید یک نفر آنها را تعیین کند و آن هم کسی جز تولیدکننده نیست. وقتی تولیدکننده قیمتی برای محصولش تعیین می کند، به نفع اوست که این قیمت به اندازه ای باشد که با در نظر داشتن مقدار کالای فروش رفته سودی نصیب او شود. در تعیین قیمت، تولیدکننده/کارآفرین باید چند نکته را در نظر بگیرد: مشتریان حاضرند تا چه اندازه پولشان را برای این محصول خرج کنند، قیمت دیگر کالاهای رقیب چقدر است و چقدر برای تولید محصول هزینه شده است.

درست است که تولیدکنندگان قیمت را تعیین می کنند، ولی در واقع این مصرف کنندگان اند که با خرید یا خودداری از خرید کالاها، تصمیم گیرنده نهایی در مورد سودآوری بنگاه ها هستند. از این رو تولیدکننده به یک معنا در بندِ مصرف کننده است. اگر در یک قیمت مشخص به دلیل اینکه تعداد کافی از محصول فروخته نشده است، تولید کننده نتواند از سرمایه گذاری اش بازده مثبتی به دست آورد، برای جبران چاره ای جز کاهش قیمت ندارد. نیاز به توضیح نیست که کارآفرینان در کنار تغییر قیمت فروش محصول خود، برای حفظ سودآوری مجبورند هزینه های تولید را هم تعدیل کنند.

در نتیجه می توان دید که تولید کننده وقتی می تواند از سودآوری خود اطمینان داشته باشد که با قیمت تعیین شده بتواند به حد کافی بفروشد و درآمد مناسبی ایجاد کند؛ درآمدی که افزون بر هزینه های تولید، بهره (هزینه سرمایه) را هم جبران کند. سودآوری یک بنگاه در واقع به این معناست که هم تولیدکننده و هم مصرف کنندگان توانسته اند رفاه خود را افزایش دهند. تولیدکننده با سرمایه گذاری مقدار معینی پول به مقدار پول بیشتری می رسد، این پول بیشتر، به نوبه خود، این امکان را به او می دهد که به مقدار کالا و خدمات بیشتری دسترسی داشته باشد و بتواند وضعیت زندگی و رفاه خود را بهبود بخشد. به شکلی مشابه، مصرف کننده هم با مبادله پول خود با کالا و خدماتی که بیشترین اولویت را برایش دارند، استانداردهای زندگی خود را افزایش می دهد.

می توان دید که تعیین قیمت در واقعیت هیچگاه مکانیکی و خودکار نیست. تولیدکنندگان/کارآفرینان اند که باید دریابند آیا افزایش قیمت کار درستی است یا خیر، آیا افزایش قیمت کالا با توجه به اینکه اغلب کاهشی در مقدار تقاضا به وجود می آورد، همچنان سودآور است؟ وقتی کالایی در قیمت مشخص سودآور است، این پیام رابه کارآفرین می دهد که مصرف کنندگان در این قیمت خواهان آن کالا هستند. از این رو قیمت عاملی مهمی است که در چگونگی بکارگیری منابع اثرگذار است.

پس ملاحظه می کنید که آنچه مقدار عرضه کالا را مشخص می کند یک الگوی تقاضای فرضی (منحنی تقاضا) نیست، بلکه ارزیابی تولیدکننده از این است که در آن زمان و مکان خاص، کالای عرضه شده مُهر تایید تعداد کافی از مصرف کنندگان را خواهد داشت یا خیر. تولیدکننده باید در حد امکان در تعیین قیمت ها دقت به خرج دهد تا بتواند کالاهایش را با سود مناسب به فروش رساند.

چند خطای دیگر

در چارچوب غالب عرضه و تقاضا، افزایش هزینه های تولید در جابه جا شدن منحنی عرضه به چپ (پایین) خود را نشان می دهد و این قیمت کالا را افزایش خواهد داد. در این چارچوب هزینه تولید یک ورودی مهم در تعیین قیمت کالاهاست.

با این حال پیشتر هم گفتیم که تصمیم مشتری برای خریدن یا نخریدن کالاها تنها عاملی است که قیمت را تعیین می کند. خریداران کاری به هزینه تولید یک کالای خاص ندارد. قیمتی که او حاضر است برای یک کالا پرداخت کند بر طبق اولویت هایش در زمان تصمیم برای خرید تعیین می شود. هزینه تولید برای او اهمیت ندارد.

وانگهی، نظریه هزینه تولید زمانی که می خواهد چگونگی تعیین قیمت کالا و خدماتی که هزینه ای برای ایجادشان صرف نشده است را توضیح دهد، به مشکل بر می خورد- برای مثال، قیمت یک زمین بکر که کاری روی آن انجام نگرفته است چگونه تعیین می شود؟ همینطور این نظریه در توضیح قیمت بالای تابلوهای نقاشی مشهور در می ماند، زیرا قیمت بسیار زیاد این نقاشی ها در بازار آشکارا ربطی به هزینه تولیدشان ندارد. رُثبارد در اینباره می نویسد:

به شکل مشابه، قیمت خدمات مصرفی ناملموس مانند سرگرمی، کنسرت ها، پزشکان، خدمتکاران خانگی و نظیر آن را کمتر بتوان بر اساس هزینه ای به کار رفته در ارائه آنها توضیح داد.

اقتصاددانان جریان اصلی (اقتصاد متعارف) با الهام از چارچوب عرضه و تقاضا برای یک کالای خاص آن را به کل اقتصاد تعمیم می دهند و برای اقتصاد کشور و جهان هم منحنی عرضه و تقاضا رسم می کنند. برای مثال، آنها بر این باورند که اگر اقتصاد عملکرد مطلوبی ندارد باید با استفاده از سیاست های مالی و پولی تقاضا را تقویت کرد و افزایش داد. با این کار، به فرض ثابت ماندن منحنی عرضه، منحنی تقاضا به سمت راست (بالا) جابه جا خواهد شد و خروجی کلی اقتصاد افزایش خواهد یافت. نیاز به گفتن نیست که این چارچوب رایج عرضه و تقاضا بهانه ای برای دخالت دولت و بانک مرکزی در کسب و کارهاست.

اما در این چارچوب گفته نمی شود که چگونه بالا رفتن تقاضا به خروجی بیشتر اقتصادی می انجامد. افزون بر این هیچ حرفی هم از چگونگی تامین وجه (funding) برای این افزایش خروجی در میان نیست. در واقعیت، تولیدکننده است که محصولات جدید را به بازار معرفی می کند، آنهایند که افزایش کالا و خدمات را محقق می کنند و مصرف کنندگان به خودی خودی نقشی ندارند. تولیدکننده محصول جدید را به مصرف کننده عرضه می کند و او نیز به نوبه خود با خریدن یا نخریدن آن سرنوشت محصولات و سودآوری را رقم می زند. بنابراین نباید تصور کرد که تقاضا به صورت خودکار عرضه را به راه می اندازد.

نمودارهای عرضه و تقاضا همچنین توجیهی برای نظریه های انحصارگری هم فراهم می آورند، نظریه هایی تخیلی که به دولت ها این بهانه را می دهند تا با مداخله های غیرضروری کسب و کارهای موفق را نابود کنند. برای مثال، این باور وجود دارد که شرکتی که قیمت ها را بالاتر از سطح قیمت رقابتی نگاه داشته است دست به انحصارگری زده است و باید با آن مقابله شود.

حتی اگر این استدلال را بپذیریم، باز هم هیچ راهی برای تشخیص بالا بودن قیمت از سطح به اصطلاح تعادلی وجود ندارد (قیمت انحصار). با چه معیاری می توان تعیین کرد که قیمت رقابتی چقدر است؟ رُثبارد در اینباره می نویسد:

هیچ راهی برای تعریف قیمت انحصار وجود ندارد، زیرا هرگز نمی توان قیمت رقابتی را که قرار است مبنای تعریف آن به اصطلاح قیمت انحصار باشد به دست آورد.

در تحلیل منحنی های عرضه و تقاضا برای کل اقتصاد، اقتصاددانان عدد خروجی حاصل و قیمت متوسط آن را به کار می گیرند، اما نمی توان برای هیچ یک از آن دو (قیمت متوسط و خروجی کل) تعریفی منطقی به دست داد. چطور می توان برای یک پیراهن ۱۰ دلاری و یک لیتر نوشیدنی ۵۰ دلاری قیمت متوسط تعیین کرد؟ همینطور نمی توان ده پیراهن و یک لیتر شراب را با هم جمع زد و خروجی کل اقتصاد را محاسبه کرد. از این روست که ادعا می کنیم چارچوب نموداری عرضه و تقاضا برای عدم تعادل میان عرضه و تقاضا کل اقتصاد بر بنیانی سست استوار است.

گذشته از این، مفهوم تعادل چنانکه که در چارچوب رایج عرضه و تقاضا نشان داده می شود، گمراه کننده است. تعادل در سیاق رفتار هدفمند و آگاهانه هیچ ربطی به برخورد منحنی های عرضه و تقاضا ندارد. تعادل زمانی رخ می دهد که اهداف فرد برآورده شده باشد. وقتی یک تولیدکننده در فروش محصولش موفق عمل کرده و سود به دست آورده است، می توان گفت به تعادل رسیده است.

قضیه برای مصرف کنندگانی که محصول را برای رسیدن به اهداف مختلف خود خریداری کرده اند هم متفاوت نیست و آنها نیز به این معنا به تعادل دست یافته اند. از این رو، سیاست های دولت و بانک مرکزی که جابه جا کردن آن منحنی های خیالی و رسیدن به تعادل را هدف گرفته است، در واقع جز باز داشتن مصرف کننده و تولیدکننده از رسیدن به اهدافشان حاصلی ندارد، در واقع چنین سیاست هایی از رسیدن اقتصاد به تعادل واقعی جلوگیری عدم تعادل میان عرضه و تقاضا می کند.

نتیجه گیری

نمودارهای عرضه و تقاضا که در اقتصاد متعارف رایج استفاده می شود اقبال فراوانی دارند و دلیل آن هم چیزی جز سادگی کاربرد آنها نیست، ولی این ابزارها چندان با آنچه در واقعیت رخ می دهد نسبتی ندارند. اقتصادها در دنیای واقعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان آنها را با چند نمودار ساده شبیه سازی کرد، نمودارهایی که “عدم قطعیت”، “خطر کردن های کارآفرینان” و “تغییرات بی امان اقتصاد بازار” را در نظر نمی گیرند.

اما از سویی، این ابزارها چندان بی خطر هم نیستند، زیرا تصمیم گیران دولتی و بانک مرکزی بر مبنای آنها به تدوین سیاست های گوناگون می پردازند. البته تعجبی هم ندارد که چرا آنها همواره شکایت دارند که رفتارهای واقعی اقتصاد با پیش بینی های حاصل از این ابزارها و مدل ها فاصله زیادی دارد.

عرضه و تقاضا در بورس

عرضه و تقاضا از مسائل بنیادی علم اقتصاد است که درک آن به ما کمک خواهد کرد تا با ما بقی مفاهیم اقتصادی و مالی آشنا شویم. و اگر این دو مفهوم پایه ای را به خوبی متوجه نشویم از درک سایر مفاهیم اقتصادی عاجز خواهیم ماند. این دو مفهوم اساسی دلیل اصلی تغییرات قیمت در تمامی بازار ها هستند. شناخت و تسلط بر عرضه و تقاضا جاری در بازار ها به ما در پیش بینی آینده ی قیمت آن دارایی مالی کمک زیادی می کند.

تقاضا (Demand)

فرض کنید شما 100 هزار تومان پول در اختیار دارید و قیمت هر خودکار 5 هزار تومان باشد. در این صورت شما توان خرید 20 خودکار را خواهید داشت. اگر قیمت 10 هزار تومان شود توان خرید شما به 10 خودکار کاهش خواهد یافت. حال فرض کنید قیمت خودکار همان 5 هزار تومان اما این دفعه شما 200 هزار تومان پول دارید؛ این دفعه توان خرید شما به 40 خودکار افزایش خواهد یافت.

تقاضا در علم اقتصاد

تقاضا در علم اقتصاد تعریف مشخصی دارد. اگر بخواهیم ساده آن را بیان کنیم؛ تقاضا، مقداری از یک کالا یا خدمت خاص است که در بازار مورد خریداری می گیرد. قیمت عامل اصلی تغییر تقاضاست. قیمت و تقاضا رابطه ی عکس با یکدیگر دارند؛ هرگاه قیمت افزایش یابد تقاضا برای آن دارایی کاهش خواهد داشت(با فرض ثبات سایر عوامل). این مفهوم را اقتصاد دانان در نموداری ساده به نام نمودار تقاضا ترسیم کرده اند:

عوامل مؤثر بر تقاضا

در مثالی که ابتدای بحث تقاضا برای خرید خودکار آوردیم ؛ قیمت کالا و درآمد دو عامل تاثیر گذار بسیار مهم بر تقاضا هستند. قیمت عامل بازدارنده ای است که با افزایش خود تقاضا را کاهش می داد. هم چنین درآمد بیشتر، توان خرید ما را بالاتر می برد تقاضا افزایش می یافت(با فرض ثبات سایر عوامل).

فارغ از درآمد و قیمت آن کالا عوامل دیگری نیز بر تقاضا تاثیر خواهند گذشت؛ اولویت خریدار، مسائل فرهنگی و اجتماعی، آداب و رسوم ،انتظارات خریدار از آینده ی قیمت، فراوانی یا کمیابی آن کالا و. از جمله ی این عوامل خواهند بود.

عرضه (Supply)

تولید کنندگان، فروشندگان و مشاغل خدماتی عمده ی عرضه کنندگان بازار ها هستند. منفعت این گروه در گرو فروش بیشتر است. حال اگر قیمت پائین باشد عرضه ی آن محصول یا ارائه ی آن خدمت برای آن گروه ها به صرفه نخواهد بود و میل آنها برای فروش کاهش خواهد یافت.

عرضه در علم اقتصاد

عرضه را در اقتصاد این گونه تعریف کرده اند؛ مقداری از یک کالا یا خدمات است که تولیدکنندگان یا خدمات دهندگان ، در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند. همانطور که قیمت عامل اصلی تغییر تقاضا بود عامل اصلی تغییر عرضه نیز هست. با افزایش قیمت یک دارایی تامین کنندگان، تولید کنندگان، خدمات دهندگان و همه ی گروه هایی که عرضه کننده محصوب می شوند، منفعت بیشتری از فعالیت خود خواهند داشت و عرضه آن دارایی بیشتر می شود. این مفهوم را اقتصاد دانان را در نموداری ساده به نام نمودار عرضه ترسیم کرده اند:

عوامل مؤثر بر عرضه:

توانایی عدم تعادل میان عرضه و تقاضا مقدار تولید، هزینه های تولید، اندازه ی زنجیره تامین و دشواری های آن، دسترسی به مواد اولیه ، مسائل مرتبط با رقابت با سایر تولید کنندگان از عمده عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضا هستند.

تعادل (Equilibrium)

برای اینکه بازار به تعادل و ثبات برسد بایست مقدار عرضه و تقاضا با یکدیگر برابر باشد. این تعادل مادامی که محرکی برای تغییر رفتار مصرف کننده و تولید کننده وجود نداشته باشد پایدار خواهد ماند.

در نگاه اقتصاد دانان نقطه ی تعادل ، نقطه ی تلاقی نمودار عرضه و منحنی تقاضا ست. هرگاه این دو نمودار یکدیگر را قطع کنند تعادل برقرار شده است. آن قیمتی را که تعادل در آن برقرار شده را قیمت تعادلی می نامند.

عرضه و تقاضا در بورس

در بازار های مالی نیز همانند سایر بازارها مکانیزم عرضه و تقاضا جاری است. شاید در سایر بازارها به راحتی نتوان به میزان عرضه و تقاضا پی برد یا مقدار دقیق آن را اندازه گرفت اما در بازار هایی مالی همچون بازار بورس سهام به دلیل پیشرفته بودن معاملات و شفافیت بالااین مشکل را نداریم شما به راحتی با نگاه کردن به تابلو معاملات متوجه شدت عرضه وتقاضا خواهید شد.

نحوه نمایش عرضه و تقاضا بر تابلو معاملات

جدول سفارش های خرید و فروش به خوبی این عرضه و تقاضا و به تعادل رسیدن آنها را به خوبی نمایش می دهد. در هر ردیف تعداد سفارش ها، حجم سفارش ها و قیمت سفارش ها برای خریداران و فروشندگان مشخص شده است.

اگر به دقت این جدول نگاه کنید متوجه می شوید که مجموع حجم سفارش های خریداران از مجموع حجم سفارش های فروشندگان بیشتر است. این بدان معناست که در آن لحظه غلبه ی تقاضا را شاهد هستیم. این جدول عرصه ی تقابل همیشگی عرضه و تقاضا ست و قیمت را با غلبه ی هریک بر دیگری جابجا می کند.

رابطه عرضه و تقاضا در بورس

طبیعتاً اگر قرار باشد عرضه ای بر تقاضا چیره شود. حجم سفارشات در سمت فروشندگان بیشتر خواهد شد. رقابت میان فروشندگان شکل می گیرد از آنجا که در فروش تقدم انجام سفارش با قیمت سفارش پائین تر هست، فروشندگان برای پیروزی در این رقابتی که میان خودشان آغاز کرده اند، قیمت خود را رفته رفته پائین تر می آورند. این نزول قیمت تا زمانی که عرضا بر تقاضا غلبه داشته باشد ادامه خواهد داشت.

در سمت مخالف هم وضع به همین صورت است. هنگامی که ولع تقاضا میان خریداران شدت یابد. حجم سفارشات خرید نسبت سفارشات فروش پیشی می گیرد. هنگام خرید اولویت انجام سفارش با خریداری است که قیمت بالاتری پیشنهاد کند. رقابت شکل گرفته میان خریداران آنها را به خرید در قیمت های بالاتر سوق می دهد تا جاییکه تعادل میان عرضه و تقاضا برقرار شود.

روانشناسی عرضه و تقاضا در بورس

روانشناسی عرضه و تقاضا در بورس، اساس دانش تحلیل تکنیکال و تابلو خوانی در بورس است. در روانشناسی عرضه و تقاضا ما به دنبال یافتن سوگیری ها و جهت گیری های ذهنی خریداران و فروشندگان هستیم. این سو گیری ها و جهت گیری ها، روند های بازار را می سازند. یک روند صعودی ماهیت تقاضا دارد، مادامیکه خریدار به هر دلیلی (تحلیل بنیادی، تکنیکال، اخبار وحواشی و. ) معتقد باشه قیمت فعلی سهم همچنان ارزنده است کماکان به خرید خویش ادامه خواهد داد و روند صعودی تداوم خواهد داشت. در روند نزولی عکس همین قضیه حکم فرماست. تشخیص روند و شناسایی ادامه روند با ابزار هایی که در تحلیل تکنیکال و تابلو خوانی داریم میسر خواهد بود. مثال بارز آن، همین الگوهای ادامه دهنده و الگوهای بازگشتی است که به دفعات در نمودار های قیمتی مشاهده کرده ایم. فاکتور های تابلو سهم نیز مثل رصد ورود و خروج پول هوشمند ویا قدرت خریدار و فروشنده به ما در فهمیدن ذهنیت خریداران و فروشندگان کمک خواهند کرد.

عوامل تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا در بورس

بازار بورس یک بازار سرمایه گذاری است و سرمایه گذارانی که در این گونه بازارها فعالیت می کنند با هدف کسب سود وارد چنین بازار های پر ریسکی می شوند. به هر نحوی که این سرمایه گذاران در یابند دارایی مدنظرشان ارزشمند و پر بازده خواهد بود تقاضا را برای آن سهم بالا می برد و در طرف دیگر اگر حس کنند خرید یا نگه داری سهامی به صرفه نیست و بازدهی مطلوبی ندارد سرمایه گذاران را ترغیب به فروش یا عدم خرید آن دارایی می کند. گاهی این نتایج با دانش تحلیلی سرمایه گذاران یا مشاوران آنها در این زمینه به دست می یابد و گاهی هم اتفاقات و حواشی اطراف سهم آن نتایج را رقم می زند.

جمع بندی

عرضه و تقاضا محرک اصلی قیمت ها در بازارها هستند. اشراف و تسلط بر این موضوعات به ما در پیش‌بینی چشم‌انداز آینده قیمت‌ها کمک شایانی می‌کند. هر کجا بازار باشد فروشنده و خریدار وجود دارد و هرکجا فروشنده و خریدار باشد عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد و هنگامی‌که این دو به تعادل می رسند معامله به انجام خواهد رسید.

عدم تعادل میان عرضه و تقاضا

نتایج جستجو برای: تعادل عرضه و تقاضا

تعداد نتایج: 798364 فیلتر نتایج به سال:

سطح بهینه تقاضا و عرضه کالای عمومی در یک الگوی تعادل عمومی با وجود مالیات لیندالی

در دنیای واقعی کالاهایی وجود دارند که مصرف­کننده­گان گرچه حاضرند، با پرداخت هزینه آن­ها، صاحب آن شوند، ولی امکان تهیه آن توسط بازار وجود ندارد. این کالاها، کالاهای عمومی هستند که همه افراد، از مصرف آن­ها منتفع می­شوند و در مورد آن­ها، اصطلاحاً بازار شکست می­خورد. میزان تولید بهینه کالای عمومی جهت جداکثرسازی مطلوبیت افراد، یکی از شاخص­های سنجش عملکرد دولت است. در این مقاله سه بخش خانوار، بنگاه و .

عدم تعادل در عرضه و تقاضای ازدواج

این مقاله فاقد چکیده می​باشد.

ارائه مدلی جدید جهت به‌کارگیری تاکسی‌های هوشمند در کلان شهر تهران در راستای سازماندهی حمل و نقل عمومی: رویکرد ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا

امروزه، یکی از اصلی­ترین موضوعات مورد بررسی در کلان شهرهای دنیا، چگونگی استفاده از سیستم­های حمل و نقل عمومی مدرن و تحقیق و توسعه آن ها به شمار می­آید که حاکی از اهمیت شایان توجه استفاده از این نوع سیستم­ها در اغلب کشورها است. حال یکی از نوآوری های مهم در سیستم­های حمل و نقل شهری، استفاده از تاکسی­های هوشمند و بهبود سیستم­های سفارش آنلاین می باشد؛ در حالی­که در کلان شهر ت.

بازارگردانی اوراق بهادار با درآمد ثابت به روش عرضه و تقاضا و کاهش ریسک بازارگردانی

نرخ سود اوراق بهادار با درآمد ثابت در ایران که در قالب بسته‌های سیاستی و نظارتی بانک مرکزی تعیین می‌گردد، عموما ثابت و در حکم نرخ بهره کشور قلمداد می‌شود. بدیهی است که نرخ بهره بایستی شناور و بیش از نرخ تورم باشد، لیکن به دلیل ساز و کار موجود برای ابلاغ نرخ بهره، شناوری نرخ بهره در ایران بر خلاف اکثر کشورهای دنیا وجود ندارد و نرخ بهره ابلاغی نیز نرخ منصفانه نیست. از سوی دیگر با توجه به تورم بال.

عرضه و تقاضا چیست؟ مبانی اقتصاد: بخش سوم

عرضه و تقاضا از چه قوانینی پیروی می کنند؟ تعادل و عدم تعادل در اقتصاد به چه معناست؟ مفهوم انتقال و حرکت چیست؟

  • آموزش اقتصاد پایه
  • اردیبهشت ۳, ۱۳۹۶
  • ۱۲:۲۴ ق.ظ
  • 11,430 بازدید
  • 2 نظر

سجاد صفری

شما میتوانید نسخه ی صوتی این مقاله را نیز بشنوید:

دانلود فایل صوتی: لینک | گوینده: سجاد صفری

عرضه و تقاضا ، شاید یکی از اساسی ترین مفاهیم اقتصاد باشد، و به نوعی ستون فقرات اقتصاد و بازار است.

مقداری که درخواست شده است، در واقع میزانی از یک محصول است، که مردم مایل هستند در یک قیمت معین آن را خریداری نمایند.

ارتباط بین قیمت و مقدار تقاضا شده، به عنوان رابطه ی تقاضا شناخته می شود.

مقداری که عرضه میشود، بسته به تعداد تولید کنندگان یک محصول مشخص است، که مایل هستند محصولشان را در قبال یک قیمت معین عرضه نمایند.

همبستگی بین قیمت و اینکه چه مقدار از یک محصول یا خدمات به بازار عرضه میشود، به عنوان رابطه ی عرضه شناخته می شود.

با توجه به توضیحاتی که داده شد، قیمت، بازتابی از عرضه و تقاضا است.

ارتباط بین عرضه و تقاضا، زمینه ساز جهت دهی تخصیص منابع در پشت پرده‌ی اقتصاد می باشد.

در نظریه ی اقتصاد بازار، نظریه ی عرضه و تقاضا منابع موجود را به بهترین و موثرترین راه و فرصت ممکن اختصاص می دهد، چطور؟

بیایید نگاهی نزدیکتر به قانون تقاضا و قانون عرضه بیاندازیم.

شاخص تقاضا

قانون تقاضا اظهار می دارد که، اگر تمامی فاکتورها و عوامل دیگر یکسان باشد، قیمت بیشتر یک محصول، باعث میشود که افراد کمتری برای آن محصول تقاضا داشته باشند.

به عبارت دیگر، قیمت بیشتر ، تقاضای کمتری را در پی خواهد داشت…

مقدار محصولی که خریداران در قیمت بالاتر خرید میکنند، کمتر است، زیرا همزمان که قیمت محصول بالا میرود، هزینه ی فرصت خرید آن محصول نیز افزایش خواهد یافت. ( هزینه ی فرصت را در بخش دوم کورس آموزشی مبانی اقتصاد توضیح دادیم که می توانید از اینجا بخوایند )

در نتیجه، افراد به طور طبیعی از خرید محصولی که آنها را مجبور کند تا از مصرف محصولات دیگری که ارزش بیشتری دارد صرف نظر کنند، اجتناب می ورزند. (پولشان را بصورت بهینه تر هزینه می کنند)

نمودار (۱) نشان میدهد که منحنی یک شیب منفی دارد.

A، B و C نقاطی روی منحنی تقاضا هستند. هر نقطه روی منحنی تقاضا، انعکاسی از یک رابطه ی مستقیم بین مقدار تقاضا (Q) و قیمت (P) می باشد. بنابراین، در نقطه ی A، مقدار تقاضا شده برابر Q1 و قیمت برابر P1 می باشد، و برای باقی نقاط نیز به همین ترتیب می باشد…

منحنی رابطه ی تقاضا، نشان می دهد که رابطه ی عکسی بین قیمت و مقدار مورد تقاضا وجود دارد.

به طوری که قیمت بالاتر یک محصول مقدار مورد تقاضای کمتر یعنی نقطه ی A، و قیمت پایین تر، تقاضای بیشتری برای محصول را بدنبال خواهد داشت، (نقطه ی C)

شاخص عرضه

قانون عرضه

مثل قانون تقاضا، قانون عرضه نیز مقادیری از یک محصول که در یک قیمت معین فروخته خواهد شد، را نشان میدهد. اما برخلاف قانون تقاضا، رابطه ی عرضه (منحنی عرضه) بر روی نمودار یک شیب مثبت را به خود می بیند. به این معنی که قیمت بیشتر، عرضه ی بیشتری از محصول را باعث می شود. تولیدکنندگان، در قیمت بالاتر بیشتر عرضه میکنند، زیرا که فروش مقادیر بالاتری از یک محصول، در قیمت بالاتر طبیعتا باعث افزایش درآمد آنها خواهد شد، اینطور نیست؟!

نمودار (۲) منحنی رابطه ی عرضه را نشان می دهد.

A، B و C نقاطی بر روی منحنی هستند. هر نقطه در منحنی، نشان دهنده ی یک رابطه ی مستقیم بین مقدار عرضه شده (Q) و قیمت (P) می باشد. در نقطه ی B، مقدار عرضه شده برابر Q2 و قیمت P2 است، و برای باقی نقاط نیز به همین ترتیب. همانطور که میبینید، قیمت بالاتر مقدار عرضه ی بیشتری را بدنبال داشته(نقطه ی C) و قیمت پایین نیز عرضه کمی را درخود خواهد دید(نقطه ی A)

برخلاف رابطه ی تقاضا، در هر حال رابطه ی عرضه عاملی از زمان است. زمان در عرضه مهم است، زیراکه عرضه کنندگان باید، البته همیشه نمی توانند، بسرعت نسبت به تغییرات در تقاضا یا قیمت واکنش نشان دهند. بنابراین، این مهم است که بررسی کنند و تخمین بزنند، که آیا یک تغییر قیمتی که به دلیل تقاضا رخ داده است، بصورت موقتی است یا دائمی؟

فرض کنید که در یک فصل بارانی غیرمنتظره، یک افزایش ناگهانی در تقاضا و قیمت چتر بوجود آمده است.

عرضه کنندگان ممکن است با اشتیاق بیشتر و با استفاده از ابزارآلات تولیدی خود، به آسانی خود را با تقاضای موجود وفق دهند. اما خوب تغییرات اقلیمی نیز وجود داشته، و مردم نیز بصورت سالانه به چتر نیاز پیدا خواهند کرد. تغییر در تقاضا و قیمت مطمئنن بصورت دراز مدت وجود خواهد داشت، که متعاقب آن عرضه کنندگان نیز، بایستی که امکانات تجهیزاتی و تولیدی خود را نیز به فراخور سطوح تقاضا در بلند مدت تغییر دهند.

رابطه عرضه و تقاضا

ارتباط عرضه و تقاضا

حالا که ما قانون عرضه و تقاضا را میدانیم، اجازه دهید به ذکر یک مثال بپردازیم تا نشان دهیم که چگونه عرضه و تقاضا روی قیمت تاثیر میگذارد.

تصور کنید که یک نسخه ی ویژه از سی دی یکی از خوانندگان مورد علاقه ی شما با قیمت ۲۰ هزار تومان به بازار عرضه شده است. بدلیل اینکه تحلیل قبلی شرکت عرضه کننده‌ی سی دی نشان میدهد که مصرف کننده ها برای سی دی با قیمتی بالاتر از ۲۰ هزار تومان تقاضایی برای خرید نخواهند داشت، فقط تعداد ۱۰ سی دی را منتشر میکنند، زیرا هزینه ی فرصت تولید بیشتر برای عرضه کننده بسیار بالا خواهد بود. با این حال، ۱۰ سی دی توسط ۲۰ نفر از مصرف کننده ها مورد تقاضا قرار میگیرد، قیمت نیز متعاقبا افزایش می یابد، زیرا بر اساس رابطه ی تقاضا، به محض اینکه تقاضا افزایش پیدا کند، قیمت نیز بالا می رود. در نتیجه، افزایش قیمت بر اساس رابطه ی عرضه، که نشان می دهد قیمت بالاتر مقدار عرضه ی بیشتری در پی خواهد داشت، سریعا باعث می شود که سی دی های بیشتری به بازار عرضه شود.

با این حال، حالا تعداد ۳۰ سی دی تولید شده، ولی تقاضا هنوز همان ۲۰ عدد است. در اینصورت قیمت افزایش نخواهد یافت، زیرا که عرضه‌، بیشتر از تقاضای موجود است. در حقیقت بعد از اینکه ۲۰ مصرف کننده سی دی خود را خریداری کردند و نیاز خود را مرتفع ساختند، قیمت باقی سی دی ها موقعی که تولید کنندگان قصد فروش ۱۰ سی دی باقیمانده را داشته باشند، ممکن است پایین بیاید. قیمت پایین تر، باعث می شود که سی دی برای افرادی که قبلا عقیده داشتند که هزینه ی فرصت خرید سی دی در ۲۰ هزار تومان خیلی بالا است؛ قابل دسترس تر باشد.

تعادل اقتصاد شاخص

تعادل

زمانی که عرضه و تقاضا مساوی هستند ( یعنی زمانی که منحی رابطه عرضه و رابطه ی تقاضا، همدیگر را از وسط قطع کنند)عدم تعادل میان عرضه و تقاضا ، گفته می شود که اقتصاد در تعادل است. در این زمان، توزیع محصولات در موثر ترین حالت خود است، زیرا که مقدار محصولات در حال عرضه، دقیقا به همان مقداری است که تقاضا برای آن محصولات وجود دارد. بنابراین، هرکس ( افراد، شرکت ها و کشورها) از وضعیت درحال تعادل اقتصادی فعلی خود راضی خواهند بود. در قیمت داده شده، عرضه کنندگان تمام محصولاتی که تولید کرده اند را می فروشند و مصرف کننده ها نیز تمام محصولات و اجناسی که تقاضا کرده اند را بدست می آورند.

نمودار (۳) منحنی تعادل اقتصادی را نشان می دهد.

همانطور که در نمودار مشاهده می نمایید، تعادل، درست در نقطه ی برخورد منحنی های عرضه و تقاضا رخ میدهد. و نشان میدهد که دراین حالت هیچگونه ناکارآمدی در خصوص اختصاص منابع وجود ندارد.

در این نقطه، قیمت محصولات معادل P* و مقدار آن نیز برابر با Q* می باشد. این ارقام را قیمت و مقدار یا کمیت تعادل می گویند.

در بازار واقعی، تعادل فقط در حالت تئوری میتواند بدست بیاید. به خاطر اینکه قیمت محصولات و خدمات به طور دائم به دلیل وجود نوسانات در عرضه و تقاضا در حال تغییر است.

عدم تعادل در اقتصاد شاخص

عدم تعادل، در واقع هر زمانی که قیمت و مقدار از اعداد P* و Q* فاصله بگیرد، اتفاق می افتد.

اگر که قیمت خیلی بالا باشد، این امر موجب خواهد شد که عرضه ی مازاد بر نیاز توسط اقتصاد بوجود بیاید، که باعث ناکارآمدی در تخصیص منابع موجود میگردد. به نمودار (۴) توجه نمایید:

در قیمت P1 مقدار محصولاتی که تولیدکنندگان مایل به عرضه هستند، با Q2 نشان داده شده است. در این قمیت، مقداری که مصرف کنندگان میخواهند مصرف کنند برابر با Q1 است، مقداری که کمتر از Q2 است. به دلیل اینکه Q2 بزرگتر از Q1 است، میتوان اینطور گفت که در حقیقت تولیدات اضافه بر نیاز موجود مصرف کنندگان ارائه شده است، و تمام تولیدات مورد استفاده ی مصرف کنندگان قرار نخواهند گرفت. عرضه کنندگان سعی دارند که محصولات بیشتری تولید کنند، چون آنها امید دارند که موفق به کسب سود بیشتری خواهند شد، اما مصرف کنندگان محصولات را بدلیل قیمت خیلی زیادشان، زیاد جذاب نمی‌بینند، و در نتیجه خرید کمتری انجام می دهند.

تقاضای مازاد زمانی ایجاد می شود که قیمت پایین تر از قیمت تعادل باشد. بدلیل اینکه قیمت خیلی پایین است، مصرف کنندگان خیلی زیادی نیز می خواهند که محصولات را خریداری و یا مصرف کنند، در حالیکه تولیدکنندگان به اندازه ی کافی قادر به تولید نیستند.

نمودار (۵) را مشاهده کنید:

در این وضعیت، در قیمت P1، مقدار محصولات تقاضا شده توسط مصرف کنندگان برابر با Q2 است. در مقابل، مقدار محصولات که تولیدکنندگان مایل هستند که در این قیمت تولید کنند برابر با Q1 است. بنابراین، محصولات خیلی کمی تولید می شود که نمیتواند جوابگوی خواسته های مصرف کنندگان باشد. در این حالت مصرف کنندگان بایستی به منظور خرید محصولات در این قیمت با یکدیگر رقابت کنند، و در نتیجه تقاضا قیمت را به سمت بالا سوق می دهد، و باعث می شود که عرضه کنندگان بخواهند محصولاتشان را بیشتر عرضه کنند، و قیمت را به قیمت تعادل نزدیکتر کنند.

در اقتصاد، “حرکات” و “تغییرات” در ارتباط با منحنی های عرضه و تقاضا پدیده های مختلف بازار را نشان میدهند:

یک حرکت، به تغییر در امتداد منحنی اشاره می کند. در منحنی تقاضا، یک حرکت، نشان دهنده ی تغییر در هر دو کمیت قیمت و مقدار تقاضا شده از یک نقطه به نقطه ی دیگر روی منحنی می باشد. حرکت این نکته را می رساند که رابطه ی تقاضا که قبلا در موردش صحبت شد، ثابت است.

از این رو، یک حرکت در امتداد منحنی تقاضا، زمانی اتفاق خواهد افتاد که قیمت یک محصول تغییر کند، و مقدار تقاضا شده نیز براساس تابع تقاضای اصلی تغییر یابد.

به عبارت دیگر، یک حرکت در این نمودار زمانی رخ میدهد، که تغییر در مقدار تقاضا شده فقط بدلیل تغییری که در قیمت اتفاق افتاده است، ایجاد شود و برعکس.

نمودار (۶) نشان دهنده ی یک حرکت بر روی منحنی تقاضا می باشد:

همانند یک حرکت در امتداد منحنی تقاضا، یک حرکت در امتداد منحنی عرضه نیز بیان میکند که رابطه ی عرضه ثابت است.

از این رو، حرکت در امتداد منحنی عرضه زمانی اتفاق خواهد افتاد که قیمت محصول تغییر کند و مقدار عرضه شده نیز براساس تابع عرضه ی اصلی تغییر یابد. به عبارت دیگر، یک حرکت در این منحنی زمانی رخ میدهد، که تغییر در مقدار عرضه شده تنها به دلیل تغییر در قیمت بوجود آمده است و برعکس.

نمودار (۷) فرآیند حرکت بر روی منحنی عرضه را نشان می دهد:

یک انتقال در منحنی عرضه و تقاضا زمانی رخ میدهد که مقدار یک محصول تقاضا شده یا عرضه شده، تغییرکند، درحالیکه قیمت آن ثابت بماند. برای مثال، اگر قیمت یک بطری نوشابه ۲ هزار تومان باشد، و مقدار تقاضا برای نوشابه از Q1 به Q2 افزایش یابد، پس یک انتقال در خصوص تقاضا برای نوشابه خواهیم داشت.

انتقال در منحنی تقاضا نشان می دهد که تابع اصلی تقاضا دچار تغییر شده است. به این معنی که مقدار تقاضا تحت تاثیر فاکتور دیگری از قیمت قرار گرفته است. انتقال وقتی در رابطه ی تقاضا رخ می دهد که، بعنوان مثال، نوشابه تنها نوشیدنی قابل دسترس برای مصرف بشود! (عامل غیر قیمت برای تحت تاثیر قرار دادن تابع تقاضا)

نمودار (۸) این انتقال در تقاضا را برای نوشابه نشان می دهد:

در مقابل، اگر که قیمت یک بطری نوشابه ۲ هزار تومان باشد، و مقدار عرضه شده از Q1 به Q2 کاهش یابد، طبیعتا یک انتقال نیز در عرضه ی نوشابه خواهیم داشت. همانند انتقال در منحنی تقاضا، انتقال در منحنی عرضه، اشاره دارد که رابطه ی اصلی عرضه دچار تغییر شده است، به این معنی که مقدار عرضه شده تحت تاثیر فاکتور دیگری از قیمت قرار گرفته است.

یک انتقال در منحنی عرضه اتفاق می افتد اگر که، برای مثال نوشیدنی های جایگزین مانند دلستر یا دوغ بیشتر تولید شده و مورد اقبال بیشتری قرار گیرند، در این صورت تولیدکنندگان نوشابه مجبور خواهند شد که نوشابه ی کمتری با همان قیمت عرضه کنند.

این حالت را می توانید در نمودار (۹) مشاهده نمایید:

دانش مالی، و هوش اقتصادی از ضروری ترین عناصر زندگی همه ی ما هستند، علم پول با شعار علم پول، امید دارد که با انتشار این سری آموزش ها به رشد شما در مهارتهای یاد شده، کمک نماید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.