نکاتی درباره مدیریت ریسک در فارکس
مدیریت ریسک از جمله جنبههای مهم در معاملات فارکس است اما چرا این موضوع اهمیت زیادی دارد؟
در واقعیت، هدف ما از شرکت در بازار معاملات کسب سود است به همین دلیل باید با استفاده از روشهای مدیریت ریسک از ادامه پیدا کردن ضرر جلوگیری کنیم.
بسیاری از معاملهگران به این موضوع بیتوجهند و بسیاری دیگر نیز تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله بدون در نظر گرفتن سرمایه کل خود وارد دنیای معاملات میشوند.
تنها کاری که این دسته از معاملهگران انجام میدهند این است که میزان ضرر خود را در هر معامله مشخص میکنند و سپس وارد بازار میشوند.
در دنیای فارکس معاملهگر این فرصت را دارد که سرمایه خود را چند برابر کند.
اما در عین حال در معرض ریسکهای زیادی قرار میگیرد که در نهایت باعث از دست رفتن سرمایه و کاهش سود او خواهد شد.
انحراف از میانگین سود مورد نظر موضوعی است که ریسک سرمایه گذاری شما را در بازار مالی تعیین می کند.
توجه داشته باشید که از روشهای مدیریت ریسک قبل و بعد از باز کردن پوزیشنها استفاده میشود.
هدف اصلی از این کار، کاهش ریسکهای موجود است.
استفاده از استاپ لاس برای کنترل ریسک
استفاده از استاپ لاس برای پوزیشن های باز توصیه میشود.
با تعیین استاپ لاس میتوانید بازار را در شرایط نامطلوب ترک کنید و به این ترتیب از مواجه شدن با ضرر معاملاتی بیشتر دوری کنید.
در واقع میتوان گفت که هدف اصلی مدیریت پول و ریسک در بازار معاملات، محافظت از سرمایه در برابر ضررهای موجود است.
در اغلب موارد، زمانی که معامله گر در بازار معاملات کار خود را شروع میکند استرس زیادی را نسبت به ضررهای پیش رو تحمل می کند.
او با امید بهتر شدن شرایط و بازگشت اوضاع بازار به شرایط مطلوبی که بتواند ضررهای او را جبران کند، در معاملات میماند.
باید گفت که تقریباً تمام استراتژیهای معاملاتی موفق دارای دیسیپلین مشخصی برای کاهش ضرر هستند.
زمانی که یک معاملهگر پوزیشنی را باز میکند، تجربه احساسات مختلف مانع از عملکرد صحیح او و در نتیجه باعث افزایش ضرر میشود.
بهترین کار در این شرایط این است که قبل از شروع معامله، حد ضرر خود را تعیین کنید.
با این کار معاملهگر در واقع حداکثر میزان ضرر خود را مشخص میکند.
ریسک قابل تحمل برای هر پوزیشن معاملاتی
برای مدیریت مناسب سرمایه خود باید قبل از باز کردن هر پوزیشن میزان ضرر قابل تحمل خود را مشخص کنید.
به عنوان مثال، ممکن است حد ضرر قابل تحملتان 3٪، 5 یا 10٪ از کل سرمایه شما باشد.
در این صورت، با تعیین بیشترین میزان ضرر قابل تحمل برای هر پوزیشن، اثر احساسات را در معاملات خود تقریبا از بین میبرید.
فاکتورهای تاثیرگذار در این مسئله عبارت اند از:
- بالانس سرمایه حساب شما
- تعداد پیپهایی که به عنوان استاپ لاس تعیین میکنید
فرض کنید موجودی حسابتان 5000 دلار و استاپ لاس شما برابر با 50 پیپ باشد ( تعیین میزان استاپ لاس باید براساس آنالیز بازار وبررسیها باشد).
حال شما تنها میتوانید 2٪ از سرمایه خود را در هر پوزیشن تحت ریسک قرار دهید.
2٪ از 5000 دلار برابر با 100 دلار است.
این به معنای آن است که در صورت بروز مشکل در هر معامله تنها میتوانید 100 دلار از دست دهید.
حال بیایید 100 دلار را به 50 پیپ تقسیم کنید.
حاصل برابر با 2 دلار خواهد شد.
اندازه لات شما باید 1 پیپ تا 2 دلار باشد.
این اندازه در معامله شما برابر با 0.2 لات خواهد بود.
در این صورت باید از اندازه 0.2 لات در معاملات خود استفاده کنید.
حریص نباشید، هرچه میزان حرص و طمع کمتر باشد، میزان ریسک شما به حداقل میرسد.
در برخی موارد استفاده از لوریج میتواند به کنترل ریسک کمک کند.
اگر میزان لوریج شما کم باشد میتواند شما را در انجام دادن معاملاتی با اندازه لاتهای بالا محدود کند.
ارزیابی مجدد استراتژیها
یکی دیگر از موارد مهم در کنترل ریسک، توجه به ریسک کلی حساب معاملاتی تان است.
اگر معاملهای برخلاف جهت پیشبینیهای شما پیش برود، در چه مرحلهای مجددا استراتژی خود را ارزیابی میکنید؟
آیا زمانی که میزان ضرر شما به 30٪، 50٪ یا 80 برسد و یا زمانی که کل پول خود را از دست دهید این کار را انجام میدهید؟
ارزیابی مجدد روش های معاملاتی امری ضروری برای پیشرفت در بازار معاملات است.
با این کار میتوانید نقصهای استراتژی خود را برطرف و آن را تکمیل کنید.
همچنین، در تمامی این موارد باید به اندازه لاتهای تعیین شده با توجه به موجودی کل حساب خود دقت کنید.
مدیریت ریسک و سرمایه میتوانند در انجام معاملات موفق شما نقش زیادی داشته باشند.
اگر بتوانید سرمایه خود را به درستی مدیریت کنید در نتیجه ریسکهای موجود را نیز کاهش خواهید داد.
و بالعکس اگر بتوانید ریسک معاملات خود را به درستی کنترل کنید از سرمایه خود محافظت خواهید کرد.
درآمد روزانه معامله گر چقدر است؟
درآمد روزانه معامله گر چقدر است؟ سوالیست که قطعا به فکرتان خطور کرده. در جواب این سوال باید گفت: درآمد یک معامله گر با توجه به میزان سرمایه اولیه، مدیریت ریسک، بازار معاملاتی و استراتژیهای معاملاتی، مختلف است حتی درآمد امروز معامله گر با فردایش متفاوت است.
از طرفی تعداد معامله گران بسیار کمی درآمد روزانه شان را گزارش میکنند بدین ترتیب نمیتوان عدد دقیقی بهصورت دلاری برای درآمد روزانه معامله گران متصور شد و اگر هم قرار است گزارشی اعلام شود باید بهصورت درصدی بیان شود که بازهم به توجه به میزان سرمایه اولیه و بازار معاملاتی رنج گزارش این عدد بسیار زیاد خواهد بود. تیم تحلیل همیار کریپتو در این مقاله، نگاهی دقیقتر به نحوه کار معاملهگران حرفهای و میزان درآمد آنها خواهید داشت.
آیا میتوان از طریق معاملات روزانه امرار معاش کرد؟
درآمد روزانه معامله گر اصولاً ثابت نیست. میتوان در معامله گری درآمدی منظم و پایدار داشت، اما نه درآمد ثابت؛ زیرا در هر لحظه عوامل مختلفی بر موفقیت و سودآوری معامله گر و درآمدش تأثیر گذار است.
روزی که بازار روند مشخصی دارد، طبیعتا کسب سود راحتتر از روزی است که بازار نه حجم خوبی دارد و نه روند مشخصی! یا روزی که معامله گر از لحاظ احساسی ثبات دارد قطعا به بازار منطقیتر از روزی که عصبانی است نگاه میکند. حتی زمانی که یک معامله گر در بازار فارکس معامله میکند با زمانیکه در بازار ارز دیجیتال فعالیت دارد، درآمد متفاوتی خواهد داشت چرا که ماهیت و روش کسب درآمد در این دو بازار باهم متفاوت است. در ادامه مهمترین عوامل مؤثر بر درآمد روزانه معامله گر را شرح میدهیم.
برای آموزش فارکس از صفر تا پیشرفته فرم پیش ثبت نام را پر کنید تا با شما تماس بگیریم.
۱- نقش میزان سرمایه در درآمد روزانه معامله گر
همانطور که گفتیم مهمترین عامل در درآمد روزانه معامله گر میزان سرمایه تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله ای است که با آن در حال معامله گری است. هر چه یک معامله گر از سرمایه بیشتری برخوردار باشد، درآمد او بهطور بالقوه بالاتر خواهد بود. فرض کنید شخص A مقدار 5000 دلار سرمایه دارد و در یک ماه 10درصد سرمایهاش را سود کسب کرده است. سود آخر ماه او 500 دلار خواهد بود. حال شخص B را فرض کنید که 50.000 دلار دارد و همان 10درصد سرمایهاش را سود میکند ولی سود آخر ماه او 5000 دلار خواهد بود! به اندازه کل سرمایه شخص B!
البته باید یادآوری کرد که در بازار فارکس و ارز دیجیتال امکان استفاده از اهرم وجود دارد. با استفاده از اهرم، میتوان بهطور بالقوه امکان کسب سود را افزایش داد اما ریسک و مقدار ضرر نیز افزایش مییابد و بهطورکلی هرچه اهرم بیشتر باشد اصل سرمایه در ریسک بیشتری قرار میگیرد، بدین ترتیب میتوان گفت که میزان سرمایه عامل اصلی تعیین میزان درآمد روزانه معامله گر است.
برای آموزش فارکس در مشهد از صفر تا پیشرفته فرم پیش ثبت نام را پر کنید تا با شما تماس بگیریم.
۲- نقش میزان تخصص در درآمد روزانه معامله گر
معامله گری یک حرفه بسیار تخصصی است و اگر هدفتان از معامله گری کسب مخارج روزمره زندگیتان است باید در این حرفه بسیار تمرکز کرده و بهطور تخصصی اصول آن را یاد بگیرید. یک سؤال، چرا حتماً باید آموزش فارکس یا آموزش ارز دیجیتال را دید و بعد معامله گری را شروع کرد؟
یک دکتر قبل از اولین جراحی مستقلش سالها درسخوانده و دستیار بوده. یک وکیل پس از گرفتن مدرک تحصیلیاش باید مجدد در آزمون درگیری شرکت کند تا بتواند مجوز وکالت بگیرد و شروع به کار کند. یک دندانپزشک، یک سرآشپز و هر کدامیک از مشاغل سالها آموزش دیدهاند، تمرین کردهاند تا به یک آدم موفق در حوزه خود تبدیلشدهاند.
حال چرا افراد بدون دیدن آموزش اصولی وارد حرفه معامله گری میشوند و فکر میکنند میتوانند یکشبه پولدار شوند؟ معامله گری هم مانند هر تجارت دیگری در قدم اول احتیاج به آموزش صحیح و اصولی داشته و پسازآن احتیاج به تمرین و ممارست دارد.
مثالی از تاثیر داشتن استراتژی معاملاتی صحیح
با فرض آن که به اصول تکنیکالی و فاندامنتالی معامله گری آشنا هستید تاثیر مدیریت سرمایه بر نتایج معاملات را بررسی می کنیم. مدیریت سرمایه در معاملات عاملی است که اگر آن را رعایت نکنید قطعاً در حرفه معامله گری ورشکسته میشوید. فرض کنید شما یک معامله گر روزانه با سرمایه 1000دلار هستید و در روز 2 معامله میکنید اگر دو روز در هفته هم استراحت کنید، یعنی در ماه 44 معامله انجام میدهید.
مدیریت سرمایه شما بدین شکل است که 1 درصد از کل حساب را با احتساب کارمزد ریسک کرده (حد ضررتان است) که مقدار دلاری آن 10 دلار میشود و تارگت شما 2 تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله درصد از کل حساب است که مقدار دلاری آن 20 دلار میشود (در این حالت نسبت ریوارد به ریسک 2 میشود). تعداد معاملات برنده و بازنده هم برابر است یعنی در این مثال شما در ماه 22 معامله برنده و 22 معامله بازنده دارید.
میزان سود ناخالص آخر ماه برابر است با 22 ضربدر 20 یعنی 440 دلار
میزان ضرر آخر ماه برابر است با 22 ضربدر 10 یعنی 220 دلار
بنابراین میزان سود خالص آخر ماه یا به عبارت دیگر میزان درآمد ماهانه شما 220= 220-440 برابر 220 دلار میشود.
حال اگر فقط نسبت ریوارد به ریسک برابر شود (یک به یک)، شما هیچ سودی کسب نمیکنید. اینجاست که اهمیت مدیریت سرمایه با معاملات 50-50 درک میشود.
برای آموزش ارز دیجیتال در مشهد از صفر تا پیشرفته فرم پیش ثبت نام را پر کنید تا با شما تماس بگیریم.
اگر شما شخصی باشید که پشتکار داشته دارید و آموزش دیدن را ادامه دهید و سطح تحلیل صحیح تکنیکال و فاندامنتال خود را افزایش دهید، میتوانید تعداد معاملات برنده را نسبت به بازنده را افزایش دهید و نزدیک 60 به 40 کنید، یعنی 60 درصد معاملات برنده و 40 درصد معاملات شما بازنده باشد. در این حالت با ثابت مانده بقیه مفروضات میزان سود خالص آخر ماه معاملات شما
تعداد معاملات برنده 26.4 عدد
تعداد معاملات بازنده 17.6 عدد
میزان سود ناخالص آخر ماه برابر است با 26.4 ضربدر 20 یعنی 528 دلار
میزان ضرر آخر ماه برابر است با 17.6 ضربدر 10 یعنی 176 دلار
بنابراین میزان سود خالص آخر ماه شما 352 = 176 -528 برابر 352 تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله دلار میشود.
این مثال تفاوت یک فرد حرفهای که آموزش صحیح دیده و با تمام مفاهیم بازار فارکس و ارز دیجیتال و اصول معامله گری در این بازارهای مالی کاملاً آشنا است، با فردی که معاملات 50-50 دارد مشخص میشود.
دقت داشته باشید که عملکرد حد ضرر مانند بیمه است و از اصل سرمایه محافظت میکند. وقتی شما ماشینتان را بیمه میکنید دیگر خیالتان در برابر حوادث ناگوار راحت خواهد بود. اگر شما برای معاملاتتان حد ضرر نگذارید ممکن است سرمایه عظیمی را از دست دهید بهطوریکه جبران آن برایتان بسیار دشوار خواهد بود.
برای آموزش پرایس اکشن در مشهد بهصورت حضوری و غیرحضوری همچنین برای دریافت بهترین سیگنال ارز دیجیتال بهصورت رایگان همین حالا فرم پیش ثبت نام را پر کنید.
۳- داشتن ژورنال معاملاتی و تحلیل روزانه معاملات
یک معامله گر حرفهای همیشه معاملاتش را ثبت میکند تا با بررسی آنها بتواند نقاط ضعف و قوت خود را در فرآیند معامله گری پیدا کند. حتی ثبت احساسات و شرایط روحی در زمان انجام معاملات مهم است. عادت دیگری که معامله گران حرفهای دارند آن است که در پایان روز معاملاتی یا قبل از شروع روز کاری خود، نتایج معاملات دیروز را ارزیابی میکنند و با استفاده از تجربیاتشان، سعی میکنند روز کاری بهتری را داشته باشند.
سخن آخر
در مثالهای بالا دیدی که عملاً نمیتوان درآمد ثابتی برای یک معامله گر گزارش کرد زیرا پارامترهای زیادی در تعیین درآمد معامله گر نقش دارند. این پارامترها حتی در روزهای مختلف تغییر میکنند مثلاً یک روز به خاطر اخبار فاندامنتالی بازار نوسان زیادی دارد یا روز دیگر به شما خبر خاصی رسیده که احساساتتان را شدیداً درگیر کرده است. نهایتاً برای داشتن نتیجه مناسب در حرفه معامله گری، دانش و مهارت حرف اول را میزند.
سوالات متداول
1- درآمد روزانه معامله گر چقدر است؟
درآمد روزانه معامله گر ها ثابت نیست و به پارامترهای توضیح داده شده در مقاله بستگی دارد.
2- آیا داشتن ژورنال معاملاتی در درآمد روزانه معامله گر تاثیر گذار است؟
ژورنال معاملاتی به معامله گران کمک میکند بتوانند عملکرد معاملاتی شان را تحلیل کنند و با توجه به خروجی از تحلیل و بررسیها، عملکرد معاملاتیشان را بهینه کنند. داشتن ژورنال معاملاتی به طور مستقیم در درآمد روزانه معامله گر ها تاثیر نمیگذارد اما قطعا درآمد کلی را (به دلایل گفته شده) افزایش میدهد و باعث کسب سود مستمر از بازار میشود.
مدیریت ریسک چیست؟
مدیریت ریسک یکی از شرطهای ضروری برای موفقیت در معاملهگری فعال (Active trading) است و بااینوجود اغلب نادیده گرفته میشود. باید در نظر داشت یک تریدر بدون استراتژی مدیریت ریسک مناسب، حتی پس از سود بسیار تنها با یک یا دو معامله بد همهچیز را از دست خواهد داد. مدیریت ریسک به کاهش ضرر کمک میکند و همچنین میتواند معاملهگران را در برابر از دست دادن کل سرمایه بیمه کند. اگر شما ریسک یک معامله را مدیریت کنید، درهای کسب درامد در بازار برای شما باز خواهد شد.
در ادامه به برخی از استراتژیهای ساده مدیریت ریسک برای محافظت از سود و سرمایه شما، میپردازیم.
پایبند بودن به قانون یک درصد
بسیاری از معاملهگران روزانه از قانون یک درصد پیروی میکنند. این قانون به این صورت است که شما هرگز نباید بیش از یک درصد از کل سرمایه خود را در یک معامله قرار دهید. بنابراین اگر برای مثال ۱۰ هزار دلار در حساب معاملاتی خود دارید، موقعیتی که قصد ورود به آن را دارید، تحت هیچ شرایطی نباید بیش از ۱۰۰ دلار باشد؛ یعنی یک درصد از کل سرمایه شما!
این استراتژی در بین سرمایهگذاران خردی که سرمایه زیادی ندارند بسیار محبوب است. هرچند گاهی این افراد ریسک بیشتری کرده و با دو درصد از کل سرمایه خود وارد یک معامله میشوند.
بد نیست بدانید که سرمایهگذاران بزرگتر حتی درصد کمتری از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله میکنند. چرا که هرچه میزان سرمایه شما بیشتر باشد به طبع آن اندازه موقعیت معاملاتی (Position) شما نیز بزرگتر خواهد بود.
بهترین راه برای متعادل نگهداشتن ضرر و زیان، این است که این قانون را رعایت کنید و هیچوقت بیشتر از ۲ درصد از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله نکنید. در غیر این صورت کل سرمایه شما در معرض ریسک زیادی قرار خواهد داشت.
تنظیم نقاط حد ضرر و سود (Stop-Loss & Take-Profit Points)
نقطه حد ضرر، قیمتی است که در آن معاملهگر سهام خود را میفروشد و میزان ضرر را به جان میخرد. این مسئله اغلب زمانی رخ میدهد که روند معامله طبق انتظار یک معاملهگر پیش نرود. اصولاً نقاط حد ضرر برای این است که معاملهگر دچار توهم ذهنی “قیمت دوباره برمیگردد” نشده و با کمک نقطه حد ضرر، از ضررهای بیشتر جلوگیری میکند.
بهعنوانمثال اگر سطح کلیدی حمایت یک رمزارز یا یک سهام شکسته شود، معاملهگران به سرعت اقدام به فروش آن دارایی میکنند.
از طرف دیگر نقطه برداشت سود به قیمتی گفته میشود که در آن معاملهگر سهام خود را میفروشد و با کسب سود از معامله خارج میشود. معمولاً این نقاط کمک میکنند که یک معاملهگر سود مطمئنه از یک معامله را به دست آورد.
بهعنوانمثال، اگر رمزارز یا سهامی پس از یک حرکت بزرگ صعودی به سطح مقاومتی کلیدی خود نزدیک شود، معاملهگران ممکن است پیش از تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله رسیدن قیمت به ثبات نسبی در نزدیکترین مقاومت کلیدی اقدام به فروش دارایی کنند.
برنامهریزی معاملات؛ بخشی جدانشدنی از زندگی یک معاملهگر موفق
معاملهگران موفق معمولاً این عبارت را نقل میکنند: ” از قبل برای معاملات خود برنامهریزی کنید و اجازه بدهید این برنامهریزیها معاملات شما را پیش ببرند.” برنامهریزی کردن، اغلب فاصله بین موفقیت و شکست است.
مشخص کردن حد ضرر (Stop Loss) و نقطه برداشت سود (Take Profit) دو بخش کلیدی از برنامهریزی یک معاملهگر موفق است. یک تریدر موفق میداند که تا چه اندازه حاضر است برای یک دارایی هزینه کند و با چه قیمتی مایل است آن را بفروشد.
با دانستن این موارد، شما میتوانید احتمال بازدهی معاملات خود را با اهداف تعیینشده بسنجید و اگر میانگین سود مناسب باشد، وارد معاملات مذکور شوید.
در سوی دیگر یک تریدر ناموفق غالباً بدون داشتن برنامه در مورد نقاط فروش سود یا زیان، وارد معامله میشوند. درست مانند قماربازان به صورت پنجاهپنجاه و با تکیه بر شانس پیش میروند. آنها در این حین ناگهان مغلوب احساسات شده و معاملات احساسی جای معاملات منطقی را میگیرد. در ادامه با هر ضرر افراد معمولاً دوست دارند صبر کنند و امیدوارند که بتوانند پول ازدسترفته خود را به شکلی جبران کنند، درحالیکه اگر سود کنند به طمع کسب سودهای بیشتر شروع به معاملات بیپروا میکنند.
محاسبه بازده مورد انتظار
تنظیم نقاط حد ضرر و حد برداشت سود برای محاسبه بازده مورد انتظار نیز ضروری است. این محاسبه برای معاملهگران یا تریدرها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است زیرا به کمک آن انتظارات از معامله شکلی منطقی پیدا خواهد کرد. همچنین، این محاسبه روشی سیستماتیک برای مقایسه معاملات مختلف بوده و نهایتاً به کمک آن میتوان سودآورترین معاملات را انتخاب کرد.
با استفاده از فرمول زیر میتوان بازده مورد انتظار را محاسبه کرد:
[(احتمال سود) x (حد سود % سود)] + [(احتمال ضرر) x (حد ضرر% ضرر)]
[(Probability of Gain) x (Take Profit % Gain)] + [(Probability of Loss) x (Stop-Loss % Loss)]
بازده مورد انتظار یک معاملهگر فعال را میتوان به کمک این محاسبه به دست آورد. معاملهگران از این فرمول برای سایر موقعیتهای معاملاتی استفاده میکنند تا نهایتاً دارایی یا رمزارزی که بیشترین بازده را دارد انتخاب کنند. علاوه بر این احتمال سود یا ضرر را میتوان با استفاده از شکستهای تاریخی و شکست از سطح حمایت یا مقاومت نیز محاسبه کرد، هرچند برخی از معاملهگران به کمک تجربه و دانش خود، این میزان را بر پایه علم حدس میزنند.
تنوعبخشی و هج بودن (Hedge)
هرگز تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید تا مطمئن باشید که از معاملات خود حداکثر استفاده را میبرید. اگر تمام پول خود را در یک سهام یا یک رمزارز قرار دهید، در واقع خود را برای یک ضرر بزرگ آماده میکنید. بنابراین تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله به یاد داشته باشید که باید به سرمایهگذاریهای خود تنوعبخشید. تنوعبخشی شامل مسائل زیادی از جمله صنعتی که در آن سرمایهگذاری کردهاید، بازارهای متفاوت و یا حتی مناطق جغرافیایی مختلف میشود. این مسئله نهتنها به شما کمک خواهد کرد تا ریسک خود را مدیریت کنید ، بلکه فرصت سرمایهگذاریهای بیشتری را در اختیار شما قرار میدهد.
همچنین ممکن است زمانی مجبور به حفظ یا هدج کردن(Hedge) موقعیت معاملاتی خود باشید. معمولاً از هدج در زمانی استفاده میشود که معاملهگر به دنبال کاهش اثر نامطلوب حرکت قیمت است. در این مواقع فرد با اقدامی در مخالف جهت بازار یک ارز یا اقداماتی جبرانی برای حفظ سرمایه، از خود در برابر ریسک محافظت کرده و در زمان آرامش بازار، از این استراتژی دفاعی خارج میشود.
نسبت ریسک به پاداش یا R%
نسبت ریسک به سود یا پاداش، به میزان سود احتمالی دریافتی به ازای هر واحد دارایی در معرض خطر و ریسک سرمایهگذاری گفته میشود. بسیاری از سرمایهگذاران از محاسبه بازده مورد انتظار سرمایهگذاری و نسبت ریسک / پاداش استفاده کرده تا ریسک موردنیاز برای یک بازده مطلوب را محاسبه کنند.
یک سرمایهگذاری با نسبت ریسک به پاداش ۱ به ۷ (۱:۷) به این معنی است که یک سرمایهگذار حاضر است با احتساب کسب ۷ دلار، بر سر ۱ دلار از سرمایهاش ریسک کند. به همین ترتیب نسبت ریسک / پاداش ۱ به ۳ (۱:۳) نشان میدهد که یک سرمایهگذار برای کسب ۳ دلار سود باید ۱ دلار سرمایهگذاری کرده و بر سر آن ریسک کند.
برای محاسبه ریسک مجدداً نیاز به تعیین نقطه حد ضرر تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله داریم (stop-loss) بین نقطه ورود ما به معامله و میزانی کمتر از این نقطه تعیین میشود.
معمولاً بازهای بین ۲ تا ۸ درصد، نقطه مناسبی برای تعیین حد ضرر محسوب میشود اما تعیین این میزان بستگی به نوع بازار و روحیه معاملهگر هم دارد.
نقطه حد سود (Take-Profit) که قبلاً به کمک بازده مورد انتظار محاسبه و پیشبینیشده است، نیز برای تعیین نقطه خروج مورداستفاده قرار میگیرد.
یک معاملهگر قصد دارد سهمی از یک دارایی را به قیمت ۲۹۰ تومان خریداری کند و حد ضرر را روی ۲۶۰ و نقطه سود را روی ۳۸۰ تومان تعیین کرده است. بنابراین ریسک این معامله به ازای هر سهم ۳۰ تومان و احتمال سود آن ۸۰ تومان است.
با تقسیم ریسک بر پاداش به یک نسبت عددی خواهیم رسید که در این مثال به شکل زیر است:
۰.۳۷۵ = ۸۰ / ۳۰ = ریسک/پاداش
اگر نسبت حاصلشده عددی بزرگتر از ۱.۰ باشد، ریسک معامله بیشتر از سو بالقوه آن در یک معامله است پس در نتیجه این معامله ریسک زیادی به همراه دارد. اگر این نسبت عددی کوچکتر از ۱.۰ باشد، سود بالقوه این معامله از ریسکی که متحمل خواهیم شد، بیشتر است.
سخن آخر
یک معاملهگر یا تریدر حتی پیش از ورود به یک معامله، باید نقاط ورود و خروج خود را مشخص کند. با بهرهگیری از حد ضرر مؤثر، نهتنها از ضرر مالی جلوگیری شده بلکه تعداد دفعات خروج غیرضروری از یک معامله نیز به حداقل میرسد. همینطور با استفاده از روش محاسباتی بازده مورد انتظار و نسبت ریسک به پاداش میتوان، دیدی وسیعتر و هوشمندانهتری نسبت به معاملاتی که در آنها قدم میگذاریم پیدا کنیم و در پایان، برنامه نبرد را از پیش برنامهریزی کنید تا از قبل بدانید که در جنگ پیروز شدهاید.
طراحی سیستم معاملاتی مناسب
طراحی سیستم معاملاتی مناسب شاید یکی از بزرگترین دغدغه های سرمایه گذاران در بازار سرمایه به حساب آید و نکته جالب این است که بسیاری از سرمایه گذاران اصلا به این موضوع توجهی ندارند و شاید یکی از دلایل از دست دادن سرمایه در بورس صرفا به همین موضوع ختم شود.
یکی از الزامات معامله گری در بازار سرمایه اینه که شخص معامله گر دارای یک سیستم معاملاتی مناسب و مکتوب در بازار باشه و بر اساس اون سیستم معاملاتی، معاملاتش رو تنظیم کنه. عدم طراحی سیستم معاملاتی مناسب در بازار شبیه اینه که بدون اینکه شنا بلد باشید برید در یه جای عمیق شنا کنید. در این حالت احتمال از بین رفتن تقریبا 100% هست. در بازارهای مالی هم سرمایه گذار بدون طراحی یک سیستم معاملاتی مناسب قادر به حفظ سرمایش تو بازار نیست و هیجان بازار هم طوریه که ممکنه کل سرمایش رو به راحتی از دست بده. سیستم معاملاتی میتونه به کار سرمایه گذار نظم بده و جلوی هر عامل منفی اثرگذار در روحیه سرمایه گذار رو بگیره و به همین جهت معامله گر میتونه بدون استرس و هیجان تو بازار معامله کنه و در واقع با پیش آمدن هر وضعیتی بدونه که قدم بعدی چیه و باید چیکار کنه. پس طراحی سیستم معاملاتی به عنوان یک نیاز است و برای هر سرمایه گذاری لازم و ضروری می باشد.
مراحل طراحی سیستم معاملاتی
مرحله اول: بازه زمانی خاص خود را انتخاب کنید.
اولین مرحله در طراحی سیستم معاملاتی انتخاب بازه زمانی برای معامله است. بازه زمانی به کار رفته در نرم افزارهای تحلیل تکنیکال بین 15دقیقه تا 1 ماه هست و هر معاملهگری هم میتونه بستگی به تجربهای که تو بازار داره و یا جنس معاملاتش (اینکه معامله گر ترجیح نمیده کوتاه مدت، میان مدت و یا تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله بلند مدت معامله کنه)، یکی از بازههای زمانی رو به دلخواه انتخاب کنه. به عنوان مثال تحلیلگری که رو نمودارهای هفتگی کار میکنه نمیتونه طول مدت سرمایه گذاریش رو یک ماهه در نظر بگیره و کوتاه مدت معامله کنه و به همین دلیل هم نیاز نیست که هر روز بره سایت های بورسی رو چک کنه و ببینه قیمت سهمش چنده و بازار در مورد اون سهم چی میگه. پس اولین قدم اینه که شخص بازه زمانی سرمایه گذاری رو تعیین کنه.
مرحله دوم: روند را تشخیص دهید و از آن تایید بگیرید.
مرحله دوم در طراحی سیستم معاملاتی مناسب تشخیص شروع روند است. به نظر من تشخیص شروع یک روند کار نسبتا سختیه و صرفا با ابزارهایی که برای تحلیل تکنیکال استفاده میشه نمیشه شروع روند رو حدس زد. البته تو بحث امواج الیوت و شمارش موج ها میشه انتهای موج 5 رو همراه با مشاهده واگرایی ها تشخیص داد ولی ممکنه خطاهایی هم داشته باشه و از طرفی زمان زیادی هم برای شروع روند صرف بشه. پس بهتره که با همون شرایط رایجی که در خصوص تشکیل روند در بازار وجود داره (در روند صعودی: سقف ها بالاتر و کف ها بالاتر و در روند نزولی: سقف ها پایین تر و کف ها پایین تر) شروع روند رو حدس بزنیم. بزارید یه نکته رو در خصوص روند بگم. در کل دیدگاه معامله گرا مبنی بر اینکه یه روند غالب در بازار وجود داره موجب ایجاد نظم در معاملات میشه و همین هم موجب معاملات موفقتری در بازار می شه و در نهایت هم از معاملات هیجانی و استرس زا هم دوریم. البته در تشخیص شروع روند ممکنه قیمت ها بالاتر بره ولی روند تایید میشه و آدم با خیال راحت تری میتونه سهم رو بخره چون تشخیص یک روند شروع کار هست و بعد از اون باید قدم های بعدی برداشته بشه.
مرحله سوم: نسبت ریسک و ریوارد خود را تعیین کنید:
مرحله سوم در طراحی سیستم معاملاتی مناسب تعیین R/R درمعاملات است در مبحث ریسک به ریوارد توضیح دادیم که سرمایه گذار با چه نسبتی از حد سود و ضرر قادره یه معامله موفق در بازار داشته باشه. در بحث طراحی سیستم های معاملاتی هم باید میزان ریسک معامله ای که قراره توش بریم رو تعیین کنیم. حالا این میزان ریسک میتونه درصدی از حجم پول سرمایه گذاری باشه (دیدگاه عامیانه در بین سرمایه گذاران در خصوص تعیین میزان ریسک) و یا بر مبنای تحلیل تکنیکال و تعیین نسبت R/R باشه. به عبارت دیگه سرمایه گذار باید بدونه که با رسیدن به حد ضرر، قراره چه تصمیمی برای سرمایه گذاری بگیره و این موضوع رو از قبل به صورت مکتوب داشته باشه.
مرحله چهارم: مقدار سرمایه ای که قصد ورود به سهم را دارید تعیین کنید:
چهارمین مرحله در طراحی سیستم معاملاتی مناسب تعیین مقدار سرمایه لازم برای ورود به سهم است. در این مرحله لازمه تعیین کنیم که چه میزان سرمایه ای رو باید وارد سهم کنیم و از خودمون بپرسیم که قراره خرید رو یکباره انجام بدیم و یا برای اون هم برنامه ریزی داشته باشیم. یعنی خرید پله ای با معیار های موجود داشته باشیم و یا از روش های دیگه ای استفاده کنیم. یه نکته رو در این خصوص بهتون یادآور میشم که در خرید پله ای حتما پتانسیل های سهم رو هم مد نظر داشته باشید و بعد از اون میانگین قیمت خرید خودتون رو کاهش بدید. چون حس زیان گریزی موجب میشه که چون دوست ندارید زیان شناسایی کنید دست به خریدهای مجدد میزنید در صورتی که اون سهم اصلا سهم خوبی نیست و حساسیت بی مورد رو اون سهم دارید.
مرحله پنجم: نقاط ورود و خروجتان را مشخص کنید.
بعد از اینکه چهار مرحله اول رو با موفقیت پشت سر گذاشتید باید قادر به تشخیص محدوده مناسب برای ورود به سهم باشین. عموما افرادی که درگیر بازارند نقاط ورود به سهم رو با اندیکاتورها تعیین میکنند هر کسی هم به نوع خودش از یه ابزاری استفاده میکنه و به همین دلیل هم عموما فصل مشترکی بین همه سرمایه گذارا در تعیین نقطه ورود مناسب وجود نداره. به نظر من تعیین یه نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفا با این روش صورت باشه و معامله گر در کنار این ابزارها باید روند حرکتی سهم و رفتار خریدارا و فروشنده ها رو هم در نظر گرفته و سپس تاییدی برای خرید سهم بگیره. اینجاست که میشه یک نقطه بهینه برای خرید سهم رو تشخیص داد. برای تعیین قیمت فروش هم میتونیم از مقاومت های استاتیک و داینامیک تو بازار استفاده کنیم. یعنی هر زمانی با یه مقاومت رو به رو هستیم ببینیم شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان به چه صورت هست و سپس تصمیم درست رو بگیریم. عده ای هم هستند که در این شرایط خروج پله ای رو در نظر میگیرند تا بتونن حداکثر سود رو ببرند و از طرفی ریسک خودشون رو هم کاهش بدن و عده ای هم از تریل کردن استفاده میکنند.
مرحله ششم: از سیستمتان استفاده کنید و با آزمون و خطا کارایی آن را افزایش دهید.
آخرین مرحله از طراحی یک سیستم معاملاتی تست سیستم می باشد. در این مرحله عملیات سیستم رو مکتوب کنین و طبق اصول و ضوابطی که تعیین کردید جلو برید و هیچ وقت سعی نکنید اصول رو زیر پا بگذارید. سیستم معاملاتی که طراحی کردین رو چند بار تست کنید و هر بار سعی کنید که اون رو بهینه کرده و کارایی رو بالا ببرین. برای تست سریع تر هم میتونید از دیتاهای چند ماه گذشته استفاده کنید و فکر کنید که به صورت واقعی دارید معامله انجام میدین. به همین ترتیب قادرید سیستمی که طراحی کردید رو جلوتر تست بگیرید و مشکلاتی که داره رو تشخیص بدین و سیستم معاملاتیتون رو تقویت کنید.
ثبت معاملات ضامن داشتن یک سیستم معاملاتی خوب
خب تا به اینجای کار توضیح دادیم که چگونه باید یک سیستم معاملاتی خوب را طراحی کنیم و ملزومات داشتن یک سیستم معاملاتی خوب چیست اما نکته ای که باید در نظر داشت این است که آیا صرفا داشتن یک سیستم معاملاتی کافی است یا خیر. توصیه می شود که در کنار داشتن سیستم معاملاتی مناسب حتما کار ثبت معاملات را هم دنبال کنید. نوشتن برخی از پارامترها در هنگام سرمایه گذاری کمک میکند که معاملات خود را بهتر مدیریت کنید. در زیر برخی از مواردی که نیاز به ثبت است را با هم مرور میکنیم:
چگونگی تعیین اندازه معاملات در فارکس
هنگام معامله روزانه در بازار فارکس ، اندازه معاملات شما یا اندازه معامله بر حسب واحد، مهمتر از نقاط ورود و خروج شما است. شما می توانید بهترین استراتژی فارکس را در جهان داشته باشید، اما اگر اندازه معاملات شما خیلی بزرگ یا کوچک باشد، ریسک بسیار زیاد یا خیلی کم را متحمل خواهید شد و ریسک بیش از حد می تواند حساب معاملاتی را به سرعت از بین ببرد.
اندازه موقعیت شما بر اساس تعداد لات ها و نوع و اندازه لاتی که در یک معامله می خرید یا می فروشید تعیین می شود:
- میکرو لات ۱۰۰۰ واحد ارز است
- یک مینی لات ۱۰۰۰۰ واحد است
- یک لات استاندارد ۱۰۰۰۰۰ واحد است
ریسک شما به دو بخش تقسیم می شود: ریسک معامله و ریسک حساب.
در این قصد داریم درباره این که چگونه همه این عناصر با هم هماهنگ می شوند تا اندازه موقعیت ایده آل را به شما ارائه دهند، بدون توجه به شرایط بازار، تنظیم معامله یا استراتژی که استفاده می کنید،صحبت کنیم.
حد ریسک حساب خود را در هر معامله تنظیم کنید
این مهم ترین مرحله برای تعیین اندازه موقعیت معاملات در فارکس است. یک درصد حساب یا محدودیت مقدار دلاری را تعیین کنید که در هر معامله ریسک خواهید کرد.
به عنوان مثال، اگر یک حساب معامله گری ۱۰۰۰۰ دلاری دارید، اگر از محدودیت ۱٪ استفاده کنید، می توانید ۱۰۰ دلار در هر معامله به خطر بیاندازید . اگر محدودیت ریسک شما ۰.۵٪ باشد، می توانید ۵۰ دلار در هر معامله ریسک کنید. حد دلار شما همیشه با اندازه حساب شما و حداکثر درصدی که تعیین می کنید تعیین می شود. این محدودیت برای هر معامله ای که انجام می دهید راهنمای شما می شود.
اکثر معامله گران حرفه ای حداکثر ۱٪ از حساب خود را به خطر می اندازند.
همچنین می توانید از مبلغ ثابت دلاری استفاده کنید که باید معادل ۱% ارزش حساب شما یا کمتر باشد. به عنوان مثال، شما ممکن است ۷۵ دلار در هر معامله ریسک کنید. تا زمانی که موجودی حساب شما ۷۵۰۰ دلار یا بیشتر باشد، ۱٪ یا کمتر در معرض خطر خواهید بود.
در حالی که سایر متغیرهای معاملاتی ممکن است تغییر کنند، ریسک حساب باید ثابت نگه داشته شود. در یک معامله ۵%، در معامله بعدی ۱% و در معامله دیگر ۳% ریسک نکنید. درصد یا مبلغ دلاری خود را انتخاب کنید و به آن پایبند باشید، مگر اینکه به نقطه ای برسید که مبلغ دلاری انتخابی شما از حد ۱ درصد فراتر رود.
برای ریسک پیپ در اندازه معاملات برنامه ریزی کنید
اکنون که حداکثر ریسک حساب خود را برای هر معامله می دانید، می توانید توجه خود را به معامله پیش روی خود معطوف کنید.
ریسک پیپ در هر معامله با تفاوت بین نقطه ورود و نقطه ای که اوردر حد ضرر خود را در آن قرار می دهید تعیین می شود . پیپ که مخفف عبارت “percentage in point” یا «نقطه بهره قیمت» است، معمولاً کوچکترین بخش قیمت ارز است که تغییر میکند.
برای اکثر جفت ارزها، پیپ، ۰.۰۰۰۱ یا یک صدم درصد است. برای جفت هایی که شامل ین ژاپن (JPY) هستند، پیپ ۰.۰۱ یا ۱ درصد است. برخی از کارگزاران انتخاب می کنند که قیمت ها را با یک رقم اعشار اضافی نشان دهند. آن پنجمین (یا سومین، برای ین) رقم اعشار، پیپت نامیده می شود.
گذاشتن یک دستور حد ضرر باعث میشود اگر مقدار معینی از پول از دست برود(معامله در ضرر برود)، معامله بسته شود. این روشی است که مطمئن می شوید ضرر شما از ضرر ریسک حساب تجاوز نمی کند و مکان آن نیز بر اساس ریسک پیپ برای معامله است.
بنابراین، برای مثال، اگر جفت یورو/دلار آمریکا را با قیمت ۱.۲۱۵۱ دلار بخرید و استاپ ضرر را در ۱.۲۱۴۱ دلار تعیین کنید، ۱۰ پیپ در معرض خطر هستید.
ریسک پیپ بر اساس نوسانات یا استراتژی متفاوت است. گاهی اوقات یک معامله ممکن است دارای پنج پیپ ریسک باشد و معامله دیگری ممکن است دارای ۱۵ پیپ ریسک باشد.
وقتی معامله ای انجام می دهید، هم نقطه ورود و هم محل حد ضرر خود را در نظر بگیرید. شما می خواهید استاپ ضرر خود را تا حد امکان نزدیک به نقطه ورود خود کنید، اما نه آنقدر نزدیک که معامله قبل از حرکتی که انتظار دارید متوقف شود.
زمانی که فهمیدید نقطه ورودی شما چقدر از حد ضرر فاصله دارد، گام بعدی محاسبه مقدار پیپ بر اساس اندازه لات است.
ارزش پیپ را برای یک معامله درک کنید
اگر با یک جفت ارز معامله می کنید که در آن دلار آمریکا دومین ارز است که به آن ارز مظنه گفته می شود و حساب معاملاتی شما با دلار تامین می شود، مقادیر پیپ برای اندازه های مختلف لات ها ثابت است.
برای یک میکرولات ، ارزش پیپ ۰.۱۰ دلار است. برای یک مینی لات ، ۱ دلار است و برای یک لات استاندارد، ۱۰ دلار است.
اگر حساب معاملاتی شما با دلار تامین می شود و ارز مظنه در جفتی که معامله می کنید دلار آمریکا نیست، باید مقادیر پیپ را در نرخ تبدیل دلار در برابر ارز مظنه ضرب کنید. فرض کنید جفت یورو/پوند انگلیس (EUR/GBP) را معامله می کنید و جفت USD/GBP با قیمت ۱.۲۲۱۹ دلار معامله می شود.
- برای میکرولات EUR/GBP، ارزش پیپ ۰.۱۲ دلار (۰.۱۰ دلار * ۱.۲۲۱۹ دلار) خواهد بود.
- برای یک مینی لات ، ۱.۲۲ دلار (۱ دلار * ۱.۲۲۱۹ دلار) خواهد بود.
- برای یک لات استاندارد، ۱۲.۲۲ دلار (۱۰ دلار * ۱.۲۲۱۹ دلار) خواهد بود.
تنها چیزی که اکنون برای محاسبه باقی مانده است اندازه موقعیت است.
اندازه موقعیت را برای یک معامله تعیین کنید
اندازه معاملات ایده آل را می توان با استفاده از فرمول محاسبه کرد:
پیپ های در معرض خطر * ارزش پیپ * لات های معامله شده = مقدار سرمایه در معرض خطر
در فرمول فوق، اندازه موقعیت تعداد لات های معامله شده است.
بیایید فرض کنیم شما یک حساب ۱۰۰۰۰ دلاری دارید و در هر معامله ۱% از حساب خود را در معرض خطر قرار می دهید. بنابراین حداکثر میزان ریسک شما ۱۰۰ دلار در هر معامله است. شما جفت EUR/USD را معامله می کنید و تصمیم می گیرید که می خواهید با قیمت ۱.۳۰۵۱ دلار بخرید و حد ضرر را در ۱.۳۰۴۱ دلار قرار دهید. این بدان معناست که شما ۱۰ پیپ را در معرض خطر قرار می دهید (۱.۳۰۵۱$ – ۱.۳۰۴۱$ = ۰.۰۰۱$).
از آنجایی که شما در لات های کوچک معامله می کنید، هر حرکت پیپ دارای ارزش ۱ دلار است.
اگر آن اعداد را در فرمول وصل کنید، دریافت خواهید کرد:
۱۰ * ۱ دلار * لات های معامله شده = ۱۰۰ دلار
اگر هر دو طرف معادله را بر ۱۰ دلار تقسیم کنید، به این نتیجه می رسید:
لات های معامله شده = ۱۰
از آنجایی که ۱۰ مینی لات برابر با یک لات استاندارد است، می توانید ۱۰ مینی لات یا یک استاندارد خریداری کنید.
حالا بیایید به مثالی برویم که در آن شما مقدار زیادی از EUR/GBP را معامله می کنید و تصمیم می گیرید با قیمت ۰.۹۸۰۴ دلار خرید کنید و حد ضرر را در ۰.۹۷۹۴ دلار قرار دهید. این دوباره ۱۰ پیپ ریسک است.
۱۰ * ۱.۲۲ دلار * لات های معامله شده = ۱۰۰ دلار
به یاد داشته باشید، ارزش ۱.۲۲ دلار از فرمول تبدیل فوق ما در بخش سه می آید. این عدد بسته به نرخ فعلی مبادله بین دلار و پوند انگلیس متفاوت است. اگر هر دو طرف معادله را بر ۱۲.۲۰ دلار تقسیم کنید، به این نتیجه می رسید:
لات های معامله شده = ۸.۱۹
بنابراین اندازه موقعیت شما برای این معامله باید هشت مینی لات و یک میکرو لات باشد. با در نظر گرفتن این فرمول همراه با قانون ۱٪، شما به خوبی برای محاسبه اندازه لات و موقعیت در معاملات فارکس خود مجهز هستید.
سخن پایانی
ممکن است قبل و یا بعد از خواندن مطالب فوق سوالاتی برای شما پیش بیاید، که من سعی کرده ام سوالات متداول در این مورد را برای شما بیاورم.
چگونه موقعیت فارکس را پوشش می دهید؟
معامله گران گزینه های زیادی برای پوشش فارکس دارند. هر تعیین میزان ریسک پیش از شروع معامله معاملهای که انتظار دارید در جهت مخالف موقعیت فعلی فارکس شما حرکت کند، میتواند به عنوان پوشش محافظتی استفاده شود. معامله پوشش ریسک می تواند موقعیت دیگری در فارکس باشد، مانند فروش دلار در یک جفت و خرید آن در جفت دیگر. این پوشش همچنین می تواند در بازار دیگری مانند ETFهای شاخص دلار یا قراردادهای آتی انجام شود.
موقعیت باز در معاملات فارکس چیست؟
یک موقعیت باز به سادگی معامله ای است که شما هنوز در آن هستید. برای مثال، اگر یک معامله را با فروش دلار آمریکا به ین ژاپن آغاز کنید ، آن معامله “باز” در نظر گرفته می شود تا زمانی که ین را با دلار مبادله کنید. معامله گران روز ممکن است چندین بار در عرض چند ساعت پوزیشن ها را باز و بسته کنند.
دیدگاه شما